انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

شعر ،فقط شعر است و دیگر هیچ ...


شاعری است که به قول خودش کوله باری از حرف و دغدغه روی دوشش سنگینی می کند . علاقه مندان داستان هایش او را با داستان های سبک خاص خودش می شناسند؛ چرا که زبان داستان ها شاید به ظاهر کمی پیچیده باشد ولی بسیار ساده و راحت با مخاطب خود ارتباط برقرار می کندو مضامین اجتماعی را در قالبی طنز آلود در بطن خود نهفته است .

شعر آزاد را هم سنت گریز توصیف می کند و شاید به همین دلیل است که در تعریف  شعر می گویدشعر ،فقط شعر است و دیگر هیچ ...


شک های شبانه

رفته‌ای
و من هر روز

به موریانه‌هایی فکر می‌کنم

که آهسته و آرام

گوشه‌های خیالَ‌م را می‌جَوَند.

تا بی"خیال" نشده‌اَم

برگرد!

 

 

عشق

اتفاقی ست که می افتد :

گاهی پر شتاب ، مثل گلوله ای ناغافل

گاهی آرام ،

مثل نشت گاز در شبی زمستانی.

در هر حال ،

عشق ، اتفاق کشنده ای ست که می افتد.

 

بالاپوش

 عشق 

قصه ای بود که مادر بزرگ

شب های زمستان برایم می بافت :

یکی از رو ، دو تا از زیر ...

بالا پوشی که هیچ گاه گرمم نکرد!


نشانی

نامه هات را بی نشانی

به باد بده ؛

می رساند ...

خانه ام بر باد است.

گس

 تنهایی ،

زمین حاصل خیزی ست 

که هر چه در آن بکاری بار می دهد ،

اما طعم همه ی میوه هایش ؛

طعم گس خاطره هاست!

تصویر

 شیار دست هاش را ،

نشان می دهد پدر ؛

" هنوز گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره "

اما

از ابر چشم هاش 

چکه می کند تصویر زنی جوان !

 

گمشده

مادر می گوید : دلتنگ نباش !

پیدایش می شود حتما .

اما دریغ که نمی داند 

گم شده ی این قصه منم !

 

هوای حوا

 دلتنگی‌ام

پرنده‌ای‌ست در قفس

که هی به‌ هوای جفت خود

می‌پرد، می‌افتد، می‌پرد.

 

چشم انتظار پرستو

 دارد بهار می شود

گل فروش های دوره گرد

بنفشه جار می زنند.

کدام پرستو

بذر تو را هدیه خواهد آورد؟

 

ماه

تو ماه بودی

و این را می شد از مردانی فهمید

که وقت آمدنت

تمیز کردن پنجره ها را بهانه می کردند

و زنانی که

به قهر از خانه می رفتند !!

 

نارس

میان قاب عکس

لبخند تو خالی ست

کی می رسی ؟!

میوه نارس پاییز ...

 

قرار دو نفره

چای را من دم می کنم

میز را تو می چینی

بعد ،

می نشینیم پشت پنجره های خودمان

و به هم دیگر فکر می کنیم !

 

آتش جاودان

از هر جهت که بیایی

مرا خواهی یافت.

در من هنوز می سوزد

آتشی که وقت رفتن افروخته بودی !

 

مرگ تدریجی

ماشه را نچکان

این شعرها

خودشان دارند مرا می کشند.

 

رضا کاظمی ، متولد ۴ آذر ۱۳۴۹، تهران. تحصیل‌کرده دو رشته دانشگاهی، «عمران» در دانشگاه گیلان، و «طراحیِ دکوراسیونِ داخلی» در واحد هنر دانشگاه تهران. رضا کاظمی فعالیت‌های ادبی خود را در دو زمینه‌ی شعر و داستان از سال ۷۴ آغاز کرده و به زعم خود از سال ۷۸ به‌طور جدی‌تری پی گرفته است. او اولین کتاب خود را در سال ۷۹ در ژانرِ ادبیات عاشقانه‌ی جنگ منتشر کرد. کاظمی بعد از چندین سال تجربه سُرایشِ شعر کوتاه و بلندِ عاشقانه در فضای ادبیاتِ جنگ و انتشار مجموعه‌هایی در‌‌ همان فضا، اکنون سال‌هاست که دیگر به صورت اختصاصی در حیطه‌ی شعر کوتاهِ آزاد - خاصّه شعرِ کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه - فعالیتِ حرفه‌ای می‌کند. و در زمینه‌ی ادبیات داستانی، به نوشتنِ داستان کوتاه علاقه‌مند بوده و نیز به آن می‌پردازد. دو مجموعه شعر از میان کتاب‌هایش به‌عنوان «کتاب سال» در ادبیات جنگ برگزیده شده است. تعدادی از داستان‌هایش در مسابقات و جشنواره‌های داستانیِ مطرح، رتبه‌های قابل توجه‌یی آورده‌اند. تعداد زیادی از شعرهای رضا کاظمی تا به حال به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، روسی، فرانسوی، کُردیِ عراق، عربی و آذری ترجمه شده است. از او مصاحبه‌های بسیاری در مطبوعاتِ کاغذی و اینترنتی منتشر شده است... و بر اساس زنده‌گی و شعرهای او فیلم مستندی نیز تحت عنوان «هنوز بوی عاشقی می‌دهم» به کارگردانی ابراهیم سعیدی‌نژاد ساخته شده است

در فضای هنر، فعالیت‌هایی در زمینه‌های نقاشی، نقاشی‌خط، خوشنویسی و کاریکاتور داشته و دارد. کتاب‌هایی که تا به‌حال از او منتشر شده به ترتیب سالِ نشر:

- بیا کمی بارانی‌تر باشیم بانو! / نشر مدیا / سال ۷۹

- بانوی قصه‌های مادر / شعر بلندِ به‌هم پیوسته/ نامزد دریافت جایزهٔ یک رُبع قرنْ ادبیات جنگ

- ماه در حوضِ بی‌ماهی / مجموعه شعر / ۸۴

- پستچی جای نامه تنهایی آورد / مجموعه شعر / ۸۵

- یک سبد خاطره، یک سینه حرف / مجموعه شعر / برگزیدهٔ اولِ کتابِ سالِ شعر جنگ / سال ۸۵ 

- می‌رویم گل انار بچینیم، نمی‌آیی؟! / مجموعه شعر / ۸۷

- پابرهنه تا ماه / مجموعه شعر / برگزیدهٔ دوم کتابِ سالِ شعر جنگ / سال ۸۷ 

- گپی با فروغ فرخ‌زاد در غروب‌های ظهیرالدوله / تحقیق و نثر ادبی / ۸۴

- قرار بعدی؛ پای گهواره شعرهام / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / چاپ اول ۱۳۹۰ انتشارات فرهنگ ایلیا / چاپ دوم ۱۳۹۱ نشر مهر نوروز

- نگران نباش! این شعر‌ها همه سانسور می‌شوند / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر H & S Media، اِمریکا / ۲۰۱۱

- زنی تویِ سرم حرف می‌زند / مجموعه داستان / نشر H & S Media، اِمریکا / ۲۰۱۲

- بی‌خود می‌کند بهار بی‌تو بیاید! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه/ انتشارات آوای کِلار / ۹۲

- تا دست به قلم می‌برم، سراغِ تو را می‌گیرند کلمات! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر نیماژ / ۹۲ / چاپ دوم ۹۳

- یک سفر، دو لیوان چای آشغال؛ و مسافری که شبیه تو بود/ مجموعه داستان / نشر مهر نوروز / ۹۲

- مجموعه شعر KISS ME! LET THE UNIVERSE SING A NEW SONG، با ترجمهٔ کتی شیبانی، و طرح‌های توکا نیستانی/ انتشارات author HOUSE / ۲۰۱۳ / کانادا

- سردم است؛ کمی آواز عاشقانه بخوان! / مجموعه شعرهای کوتاهِ کوتاهِ عاشقانه / نشر نیماژ / ۹۳

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا مهدوی جمعه 10 شهریور 1396 ساعت 14:16

گاه باید از قهوه چی ،دستور دم کردن چایش را پرسید ۰ما دو مسافر بودیم ،از دو سوی جهان ، فرود آمده در نقطه ای که لبخند ،غالب رفتارهای آدمی بود ۰ قهوه چی جادو نمی دانست اما طعم چایش ،طعم جوانی داشت و اکسیر عشق ۰ نوشیدیم و رفتیم ۰ کاش دستور دم کردن چایش را می پرسیدیم۰ رضا کاظمی

شیار دست هاش را ،
نشان می دهد پدر ؛
" هنوز گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره "
اما
از ابر چشم هاش ....
رضا کاظمی

سارا مهدوی یکشنبه 19 شهریور 1396 ساعت 23:36

مرزی در میان نبود هر چه دورتر رفتم نزدیکتر شدم انگار تمام پله برقی های جهان را عکس سوار شده باشم - رضا کاظمی تولد شما مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد