انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

گابو ،«صد سال تنهایی» را تنها گذاشت.

 

 

 

 

شخصیت‌های بزرگی در دنیای ادبیات بوده‌اند که به شهرت و محبوبیت زیادی رسیده‌اند؛ اما کم‌تر پیش آمده نویسنده‌ای پس از کنار گذاشتن قلم تا این حد مورد توجه کتاب‌دوستان و منتقدان قرار گیرد. «گابریل گارسیا مارکز» ملقب به گابو از معدود نویسندگانی بود که چه در زمان آفرینش شاهکارهایش و چه پس از کناره‌گیری از نوشتن، در محوریت اخبار ادبی قرار داشت.

این‌بار اما به بهانه‌ای تلخ، به بهانه‌ی از دست رفتن گابو برای همیشه، نگاهی می‌اندازیم به رویدادهای مهم و بحث‌برانگیز در زندگی این غول ادبیات آمریکای لاتین که خبر درگذشتش به اندازه‌ی‌ شاهکارهایش جهان رسانه‌ها را به لرزه درآورده است.  

 

ورود یک ستاره به عرصه‌ ادبی

مارکز کلمبیایی متولد مارس 1927 بود که در رشته‌ی حقوق به تحصیل پرداخت. پیش از روی آوردن به داستان‌نویسی، در عرصه‌ی روزنامه‌نگاری فعالیت داشت. او به عنوان خبرنگار و دبیر با روزنامه‌های محلی «ال هرالدو» و «ال یونیورسال» همکاری داشت تا این‌که اولین رمانش را در سال 1924 به چاپ رساند. پس از عضویت در انجمن نویسندگان و روزنامه‌نگاران «بارن کوییلا» به عنوان خبرنگار فرامرزی در کشورهای ایتالیا، فرانسه، هند، اسپانیا و آمریکا مشغول به کار شد. 

 

چشیدن طعم شهرت

مارکز به نوشتن و چاپ داستان‌هایش می‌پرداخت تا این‌که در سال 1967 اثر ماندگار «صد سال تنهایی» را به نگارش درآورد و رؤیای 18سالگی‌اش به حقیقت پیوست. او با نوشتن رمانی الهام‌گرفته از خانه‌ی پدربزرگش، شاهکاری ادبی را به کتاب‌دوستان هدیه کرد که شهرتی بین‌المللی را نیز برای خالقش به ارمغان آورد. مارکز موفق شد جایزه‌ «Romulo Gallegos» را در سال 1972 به دست آورد و بسیار مورد توجه منتقدان ادبی قرار گیرد. 

 

آثار ادبی

نویسنده‌ای که پس از خواندن رمان «مسخ» کافکا تصمیم گرفت به عرصه‌ی ادبیات پا بگذارد، در سبک نگارشی خود از نویسندگان بزرگی چون تولستوی، داستایوفسکی، بالزاک، جیمز جویس، ویرجینیا وولف و دیکنز الهام گرفت. مارکز کار نگارش «پاییز پدرسالار» را از سال 1968 آغاز کرد و در سال 1971 آن را به پایان برد. «عشق سال‌های وبا» از دیگر آثار معروف این نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل ادبیات است که در سال 1985 روانه‌ی بازار کتاب شد. از دیگر آثار نام‌آشنای مارکز می‌توان به «در ساعت شیطان»، «شرح یک مرگ پیش‌گویی‌شده»، «عشق و دیگر شیاطین» و مجموعه داستان‌های کوتاهی چون «کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد»، «توفان برگ» و «کشوری برای کودکان» اشاره کرد. 

 

نوبل ادبیات و قله‌ی‌ افتخار

گابریل گارسیا مارکز در سال 1982 شایسته‌ دریافت جایزه‌ نوبل ادبیات شناخته شد. رمان‌ها، داستان‌های کوتاه و فضای واقع‌گرایانه و در عین حال تخیلی آثارش در مراسم اعطای جایزه‌ی نوبل مورد تقدیر قرار گرفت. سخنرانی این استاد بزرگ سبک رئالیسم جادویی در زمان دریافت جایزه‌ی نوبل، «تنهایی آمریکای لاتین» نام گرفت.

 


روایت یک زندگی

"لحن و صدایی که در «صد سال تنهایی» به کار گرفتم بر پایه روشی بود که مادربزرگم در گفتن قصه‌هایش به کار می‌گرفت. او چیزهای کاملا خیال گونه را جوری بیان می‌‌کرد که واقعگرایانه‌ترین شکل ممکن را داشتند. او وقتی که قصه‌هایش را می‌گفت طرز گفتارش را تغییر نمی‌داد و با این کارش همه را مجذوب می‌کرد. آنجا بود که من کشف کردم چه باید بکنم تا خیال را باور پذیر سازم. به همان لحنی که مادربرزگم قصه‌ها را برایم بازگفته بود آنها را نوشتم."

سرطان غدد لنفاوی

در سال 1999 پزشکان تشخیص دادند مارکز به سرطان غدد لنفاوی مبتلا شده و همین بیماری موجب شد تا نگارش خاطراتش را آغاز کند. روزنامه‌ی «ریپابلیکا» در سال 2000 به دروغ، خبر مرگ گابو را منتشر کرد؛ اما این آخرین‌باری نبود که این اتفاق روی داد. 

 

 

 

نگارش شرح‌ حال

کتاب «Vivir Para» که انتظار می‌رفت اولین جلد از سه‌گانه‌ی شرح‌ حال این نویسنده‌ی کلمبیایی باشد، در سال 2002 به چاپ رسید و پرفروش‌ترین کتاب در کشورهای اسپانیولی‌زبان لقب گرفت. «زنده‌ام تا روایت کنم» نسخه‌ی انگلیسی‌زبان این اثر است که در نوامبر 2003 به چاپ رسید و به فروش بالایی دست پیدا کرد.

مارکز باز هم درگذشت!

در روزهای میانی اردیبهشت‌ماه سال گذشته بود که باز خبر درگذشت گابریل گارسیا مارکز منتشر شد. این‌بار اما صفحه‌ توییتر منتسب به «اومبرتو اکو» نویسنده‌ سرشناس ایتالیایی مسؤول انتشار این خبر کذب بود. این در حالی بود که پس از گذشت چند ساعت، مشخص شد گابو تعطیلاتش را در کنار خانواده‌اش در لس‌آنجلس سپری می‌کند. بررسی‌های بیش‌تر نشان داد نویسنده‌ی‌ «نام گل سرخ» مالک این صفحه نبوده و این شایعه تنها یک شوخی ناخوشایند بوده است.

مارکز و آلزایمر

شروع شایعه‌های جنجالی درباره‌ی سلامت مارکز از آن‌جا کلید خورد که «پلینی مندوزا آپولیوس» دوست نزدیک این نویسنده در مصاحبه‌ای با یک روزنامه‌ی شیلیایی اعلام کرد، پس از پنج سال موفق به مکالمه با مارکز شده؛ چراکه او قادر به تشخیص صدای دوستانش از پشت تلفن نیست. نگرانی‌ها در این‌باره وقتی شدت گرفت که دوستداران ادبیات دریافتند مادر و برادر مارکز نیز از بیماری آلزایمر و متعاقب آن اختلال مشاعر رنج می‌برده‌اند. مندوزا در این‌باره گفت: آخرین باری که با هم بودیم، او مدام از من می‌پرسید کجا ساکن هستی؟ شغلت چیست؟ اما پس از صرف ناهار درباره‌ی مسائلی خیلی قدیمی مربوط به 30 یا 40 سال پیش صحبت می‌کرد و همه‌چیز را به‌خوبی به یاد می‌آورد. در این مصاحبه همچنین گفته شد که مارکز از ترس نشناختن طرف مقابل، از پاسخ‌گویی به تلفن خودداری می‌کند.

اظهارات تکان‌دهنده‌ برادر مارکز

«خایمه گارسیا مارکز» در سخنرانی‌ای که برای دانشجویان دانشگاه شهر «کارتاژینا» ایراد کرد، گفت که برادرش به اختلال مشاعر مبتلا شده و دائما از او سؤال‌های تکراری و ابتدایی می‌پرسد. او در توضیح بیماری برادر 85ساله‌اش از واژه‌ی «Dementia» (در فرهنگ لغت: جنون، زوال عقل، از دست دادن مشاعر) استفاده کرد و گفت: گاهی برای او گریه می‌کنم؛ چون احساس می‌کنم دارم او را از دست می‌دهم. او همچنین گفت که خالق «صد سال تنهایی» دیگر قلم به دست نمی‌گیرد و پس از چاپ آخرین کتابش در سال 2004 دیگر اثری را به نگارش درنیاورده است. البته ابراز نگرانی در این زمینه متصل شد به سرنوشت مشابهی که مادر و برادر ماکز در از دست دادن مشاعرشان داشته‌اند.

مرد مسن و از دست دادن حافظه

دنیای ادبیات هنوز در شوک خبر ابتلای اسطوره‌ی رئالیسم جادویی به بیماری زوال عقل بود که رییس بنیاد ادبی «گابریل گارسیا مارکز» این خبر را تکذیب کرد. «خایمه آبلو» رییس بنیاد روزنامه‌نگاری مارکز ادعاهای برادر این نویسنده را رد کرد و از مردم خواست به پیام‌های همدردی‌شان پایان دهند. او در پیامی در شبکه‌ی اجتماعی توییتر نوشت: من درباره‌ی وضعیت سلامتی و زندگی خصوصی گابو هیچ نظری ندارم؛ اما اذعان دارم که هیچ تشخیص پزشکی درباره‌ی ابتلای او به بیماری زوال عقل داده نشده است. گابو مشاعرش را از دست نداده، او فقط یک فرد مسن است که کمی حافظه‌اش را از دست داده است.


در ایران

در ایران هم انعکاس خبر بیماری گابریل گارسیا مارکز واکنش‌های زیادی را در پی داشت؛ از بحث بر سر ترجمه‌ی عنوان بیماری او تا عصیانیت بعضی‌ها از برادر مارکز که آرزو می‌کردند کاش این نویسنده توانایی آن‌را داشت تا جلو اظهارنظرهای برادرش را بگیرد. البته این اظهارنظرها در حالی اصل خبر را با ادعای اشتباه در ترجمه‌ی برخی واژگان زیر سؤال می‌برد که صاحبان همین اظهارات نام برادر مارکز را با تلفظ غلط در متن‌های‌شان یاد می‌کردند و به‌نظر می‌رسد بیش‌تر به‌ بستر احساسی و عاطفی علاقه به این نویسنده‌ی‌ اسطوره‌یی مربوط است؛ وگرنه اسطوره‌ها هم مانند تمام انسان‌های دیگر بیمار می‌شوند، حالت طبیعی خود را از دست می‌دهند و درنهایت هم می‌میرند، پس این‌که یک نویسنده‌ی بزرگ در سن 85 سالگی به بیماری دچار شود به ارزش‌های هنری او ربطی نداشته و امری کاملا شدنی است.

پایان مرد «صد سال تنهایی»

اواسط فروردین‌ماه امسال بود که خبر رسید گابو به علت ابتلا به عفونت ریه و مجاری ادراری در یکی از بیمارستان‌های مکزیکوسیتی بستری شده است. او پس از 9 روز سرانجام از بیمارستان مرخص شد اما پزشکان معتقد بودند به سبب سن بالا هنوز از لحاط بدنی ضعیف است. چند روز پیش هم خانواده‌ی مارکز انتشار بیانیه‌ای اعلام کردند او شرایطی حساس را پشت سر می‌گذارد و خطر بروز مشکلات بیش‌تر در آینده وجود دارد. در این بیانیه‌ی کوتاه هیچ اشاره‌ای به ابتلای گابو به سرطان نشد و خانواده‌ی خالق «عشق سال‌های وبا» از رسانه‌ها خواستند تا به فضای خصوصی‌شان احترام بگذارند. اما شامگاه پنج‌شنبه (28 فروردین) با تایید خبر درگذشت گارسیا کارکز از سوی «کریستوبل پرا» ویراستار او در انتشارات «رندم هاوس» بر شایعات و حواشی زندگی 87 ساله‌ی گابو نقطه‌ی پایان گذاشته شد و جهان ادبیات یکی از نابغه‌هایش را از دست داد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد