انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

بوی بهار

یکی دو روز دیگر از پگاه

چو چشم باز می کنی

زمانه زیر و رو

زمینه پرنگار می شود

زمین شکاف می خورد

به دشت سبزه می زند

هر آنچه مانده بود زیر خاک

هر آنچه خفته بود زیر برف

جوان و شسته رفته آشکار می شود

  

به تاج کوه

ز گرمی نگاه آفتاب

بلور برف آب می شود


دهان دره ها پر از سرود

 چشمه سار می شود


نسیم هرزه پو

ز روی لاله های کوه

کنار لانه های کبک

فراز خارهای هفت رنگ

نفس زنان و خسته می رسد

غریق موج کشتزار می شود


در آسمان

گروه گله های ابر

ز هر کناره می رسد

به هر کرانه می دود

به روی جلگه ها غبار می شود


درین بهار… آه

چه یادها

چه حرف های ناتمام

دل پر آرزو

چو شاخ پر شکوفه باردار 

می شود


نگار من

امید نوبهار من

لبی به خنده باز کن


ببین چگونه از گلی

خزان باغ ما بهار می شود





سیاوش کسرایی 






نظرات 1 + ارسال نظر
بهروز پنج‌شنبه 9 فروردین 1403 ساعت 02:30

سلام استاد
سال نوتون مبارک
همیشه تندرست و شاد و سربلند باشید
هر روزتون نوروز
نوروزتون پیروز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد