'' به نام خدا ''
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دال : عقاب بزرگ (لغت نامه دهخدا ) ، پرنده ٔ شکاری که آنرا عقاب نیز گویند. (غیاث اللغات)، پرنده ای که پر او را بر تیر نصب کنند و بعربی عقاب گویند. (برهان قاطع)، عقاب سیاه بزرگ که پر او را بر تیر نصب کنند. (ناظم الاطباء)، دال را در فرهنگهای فارسی عقاب گرفته اند باید نسر تازی باشد و امروزه در گیلان به یکی از همین مرغان شکاری بزرگ اطلاق می شود. (فرهنگ ایران باستان آقای پورداود ص 299).
وند : لفظی است که خود معنی مستقل ندارد بلکه همیشه با کلمه ای دیگر ترکیب می شود تا معنی تازه بسازد. این لفظ هرگاه در آخر کلمه بیاید پسوند صفت ساز نامیده شده و به معنای منسوب به ... می باشد. ( ون ؛ در زبان لکی و گویش لری ).1
دالوند ( دالون ) : به معنای منسوب به دال ( شاهین ) یا همان پور و فرزند عقاب می باشد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
قلمرو جغرافیایی و جمعیت :
زادگاه و محل اصلی سکونت : استان لرستان . شهرستان زاغه ، دهستان هرو و روستاهای تابعه این دهستان
جمعیت : یازده هزار نفر ساکن در شهرستان زاغه ، دهستان هرو و روستاهای تابعه ،حدود بیست و چهار هزار نفر ساکن در شهرستانهای خرم آباد ، بروجرد ، درود ، اندیمشک ، دزفول ، کرج ، ورامین و.... و حدود دویست و هشتاد نفر ساکن در عراق ، ایرلند ، استرالیا ، کانادا ، آمریکا ، فرانسه و آلمان.
شهرستان زاغه : جمعیت حدودا 17 هزار نفر (شامل دهستان های دالوند ، قائد رحمت و رازان که تقریبا نیمی از جمعیت آن از تیره های مختلف دالوند می باشند. )
شهر زاغه : جمعیت حدود 2700 نفر ( بیش از 90 درصد ساکنان از تیره های مختلف دالوند می باشند. )
دهستان دالوند شامل : 30 ده و حدود 6100 نفر سکنه (کلیه آمار درج شده طبق آمار سرشماری کشور در سال 1390 می باشد.)
روستاها و مناطق دهستان دالوند که اکثریت ساکنان آن از طایفه دالوند می باشند عبارتند از :
شهرزاغه ، پل هرو یا سیاه گوشی ،سیاهگوشی ایوانی ، کوله جو یا کلهجو ، خلیلان علیا و سفلا ، قله علی ، رنگرزان علیا و سفلا و بالاسیمخان (سیدمحمد / رنگرزان وسطی ) سه روستا ، هفت چشمه ، هفت چشمه خدمات ، نوماله علیا و سفلا ، زرین آباد ، اسلام آباد علیا و سفلا ، قعله هادی ، کیکمدر ، چقلوندرود علیا و سفلا ، صفرآباد یا چنار ، پاتپه ، چشمه کیزه ، ده نو ، ایوانی ، رنگرزان شرکت نفت ، رازن .
ضمنا یادآوری می گردد که سابقا روستا های دیگری نیز مانند پاقلا و میراحمدی از روستاهای متعلق به دالوند بوده اند بطوریکه میراحمدی یکی از مناطق حساس و مهم دالوند بشمار می آمده است ولی در حال حاضر این روستا به دلایلی از دست دالوند خارج و در آن طایفه میخک سکنی دارد.
محدوده جفرافیایی مناطق فوق بین گردنه های زاغه و رازان می باشد ، گردنه زاغه بخشی از جاده خرمآباد به بروجرد است که در منطقهٔ کوهستانی زاغه قرار گرفتهاست این گردنه به همراه گردنههای رازان و زالیان سه محور کوهستانی عمده استان لرستان هستند که بر سر شاهراه سراسری تهران به خوزستان قرار گرفتهاند.
گردنه رازان نیز بخشی از همین محور است که در بخش زاغه قرار دارد. نام این گردنه برگرفته از روستای رازان در کناره آن است. این گردنه در زمستانها برفگیر است و در بارشهای سنگین برف بسته میشود.فاصله بین این دو گردنه حدود ۲۰ کیلومتر می باشد.
از دیگر روستاهای دالوند نشین می توان به روستاهای ذیل واقع در بخش سیلاخور بروجرد اشاره کرد: پشته علیا ، میدان ، زیودار ، بابا پشمان و.... که اکثرا از مناطق یاد شده فوق الذکر به این روستاها مهاجرت کرده اند.
مردم شناسی :
مردمی از نژاد ماد2 و صاحب یکی از اصیل ترین زبانهای این مرز و بوم به نام زبان لکی3 هستند که طی پنجاه سال اخیر و در نسل جوان کنونی متاسفانه بیشتر به گویش لری تغییر کرده است و هم اکنون کمتر از بیست درصد به زبان لکی صحبت می کنند.
همگی شیعه مذهب اند.
با طایفه قائدرحمت (کائدرحمتی) ،آروان و یاراحمدی برادر نسبی و با سکوند 4 برادر سببی اند.
قائدرحمت، آروان ، یاراحمدی5 و دالوند فرزندان باجول هستند و به همین دلیل آنها را با هم باجولوند می گویند.
باجول و بیران پدران طوایف لک مناطق چغلوندی ( بیران شهر) ، هرو ، سیلاخور پایین ، دهلران ، دره شهر ، الوار ، آبسرده و برخی مناطق دیگر لرستان بزرگ ، برادر تنی می باشند ، بیران فردی شجاع ، چهارشانه و تنومند و برادرش باجول فردی آرام ، مدبر و دانا بود.
فرزندان بیران به دو شاخه آلاینون و دشتاینون تقسیم می شوند که هر کدام تیره های مختلفی را در بر می گیرند، از جمله زیر مجموعه های بیران که آنها را بیرانوند می گویند ، شاهوردی ، سپهوند ، میخک ، صفر ، شعبان ، مال اسد ، جوجه وند ، بور ، طاری،کر ،شمسین، متش ، اصل مرز ، مهراب ، بارانی، زید علی ، کوسه و ... می باشند.
تیره های دالوند :
طایفه دالوند شامل تیره های زیر می باشد
جشنیان ؛ فرزندان جلیل که از نطر جمعیتی ، بزرگترین تیره دالوند می باشند.
خلیلان ؛ فرزندان خلیل پسر دوم دالوند.
کایلان ؛ فرزندان کائیل ( میکاییل ! ) پسر بزرگ دالوند.
سیفلان ، چکمه سیاه ، چقلوند ، نوماله ؛ چهار تیره سیفلان ، چکمه سیاه ، چقلوند و نوماله فرزندان حسن پسر کوچک دالوند می باشند.
کله جویی و پیامنی که بیشتر در بین دالوند زندگی و وصلت کرده اند ( و از نظر ریشه و شجره نامه دالوند نمی باشند ).
دوران اوج :
اوج شکوفایی و قدرت طایفه دالوند را می توان اواخر قاجار و دوره حکومت رضا شاه نامید چرا که بدلیل رابطه حسنه خوانین دالوند با حکومت مرکزی و در حالی که دیگر طوایف همجوار بخصوص طایفه بیرانوند کشمکش شدیدی با حکومت مرکزی داشتند6 و بسیاری از افراد این طوایف تبعید می شدند نواحی تحت سیطره دالوند گسترش یافت و قدرت حکومتی آنان نیز افزایش چشمگیری پیدا کرد به نحویکه به تعدادی از خوانین اصلی دالوند مانند خان کایلان و جشنیان لقب شاه داده شد ( مانند شاه میرزا ) و بسیاری از افراد طوایف دیگر که در محدوده دالوند و همجوار آن می زیستند جهت در امان ماندن از خشم حکومت و تبعید ، خود را دالوند اعلام می کردند 7 طی این دوره برخی از مناطق ، بنام خوانین دالوند نامیده می شد( مانند دره خانی8 در بخش کنونی بیرانوند ) این دوره ، دوران طلایی و اوج همبستگی و قدرت دالوند بود اما متاسفانه بعد از رضاخان تفرقه در بین زیر مجموعه های دالوند رو به فزونی رفت ظلم و ستم خوانین دالوند9 بر زیر دستان اوج گرفت و قدرت شان افول پیدا کرد ، هنگام نزاع و درگیریی پشت هم را خالی کردند و در برابر طوایف دیگر که نمی خواهم نام بیاورم کوتاه آمدند ، تیره گرایی جای اتحاد و برادری را گرفت و روستاهای دالوند حالت جزبره ای گرفت و از هم جدا شدند. در این دوره چند روستای استراتژیک و حیاتی منطقه از دست دالوند ( برای مثال روستای میراحمدی ) خارج شد و خوانین قدرتمند جای خود را به خرده خان ها دادند.
متاسفانه با وجود شمار زیاد تعداد افراد دالوند ولی بدلیل تفرق و تیره گرایی همچنان این طایفه فاقد فرد ذی نفوذی است که بتواند رهبری کل طایفه را بر عهده گیرد.
از بارزترین خصوصیات دالوند می توان به شجاعت ،حسن همجواری ، صلح طلبی ، دوری از تعصبات کور و نو گرایی اشاره نمود که در پست های بعد با دلایل مستند بیشتر توضیح خواهم داد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت :
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1) برخی نیز کلمه " وند " را پسوند مستقلی می دانند که در زبان پهلوی باستان برای دارنده و مشمول یک وظیفه بکار برده می شده است مثلا نگهبان بازها (عقابها) را بازوند ؛ خزانه دار شاهی را دریکوند ( دریک سکه زر دوره هخامنشی ) ؛ آینه دار شاهی را آیینه وند و شاهین بان شاه را دالوند می گفته اند (دال واژه ای لکی به معنای شاهین است که می توان آن را در نام دال آهو، کوهی در کرمانشاه دید که عده ای به اشتباه آن را دالاهو می دانند)
(2 طبق تحقیقات و کنکاشهای شخصی من قوم لک که طایفه دالوند هم زیر مجموعه آن است بازمانده قوم کاسیت ( کاسی یا کاشی ) است این قوم شاخه ای از ماد و از نژاد آریایی بود ( اغلب باستانشناسان از جمله رومن گریشمن فرانسوی، پرسی سایکس انگلیسی ، رابرت . اچ . هال آمریکایی و... بر این قول موافق اند ) که قبل از مهاجرت سایر اقوام آریایی و سکاها قوم کاسیت ساکن ایران بود و بعدها قبایل سکا را نیز به همسایگی خود پذیرفت قلمرو اصلی کاسیت ها از دریای شمال ( دریای کاسین و بعدها کاسپین یا خزر ) به سمت قزوین ، اسدآباد همدان تا پاوه و کنگاور و از غرب تا نقاط مرکزی عراق و از جنوب تا خلیج فارس و از مرکز تا جیرفت بود که بعدها قوم سکاها در مناطقی از سرزمین های آنان و مجاور آنها مانند خوزستان و سیستان کنونی سکنی گزید ، بعد از مهاجرت سایر اقوام آریایی ، قوم کاسیت از خانه خود آواره شد و تنها شمار اندکی توانستند در کوههای صعب العبور لرستان ، ایلام ، گیلان و کرمانشاه کنونی و بعضی از نقاط عراق پناه گرفته و همچنان در سرزمین مادری خود زندگی کنند. که فرهنگ این قوم نیز در فرهنگ و تمدن مهاجمین حل گردید ، گواه مطلب فوق وجود سازه های مفرقی در مناطق یاد شده است ،تاریخ دانان و باستان شناسان می دانند که مفرق ساخته دست کاسیت هاست و هنر سایر قبایل آریایی سفالگری بوده است. مطلب دوم این که قدیمی ترین روستای خاورمیانه در قلمرو لک نشین واقع شده است ) تپه تاریخی و باستانی شیخیآباد روستای کرتویج علیا منطقه دینور شهرستان صحنه ) ولی متاسفانه افراد کم سواد ، لک را زیر مجموعه لر یا کرد محسوب می کنند در حالی که هرگز چنین نیست و فقط لر تا حدود زیادی با لک قرابت نژادی و برادری دارد و ما را جزء همسایگی ، تعاملات فرهنگی و دوستی با کرد هیچ نسبت دیگری نیست. دلیل سوم نیز آن است که در ادبیات پهلوی باستان، واژه ی "لک" به معنای "صد هزار" می باشد ، برخی دانشمندان علم تاریخ و باستان شناسی ، لک ها را همان "کاسیت" هایی می دانند که سپاه یکصد هزار نفری گارد کوروش را تشکیل می دادند و چون اعضای این گارد همیشه از این قوم انتخاب می شد، نام "کاسی" کم کم به کنار رانده شد و این قوم را "لک" و اعضای آن را "لک ها" نامیدند یعنی صدهزاری ها.
3) زبان لکی نزدیک ترین زبان زنده به زبان باستانی پهلوی ساسانی می باشد که بنابر عقیده زبان شناسان داخلی و خارجی لهجه لری و زبان کردی متاثر از این زبان بوده اند. برای اطلاعات بیشتر به کتاب زبانهای کهن ایران نوشته دکتر روزبه چاپ سال 1354مراجعه گردد.
4) همانگونه که در بند اول ذکر گردید طبق عقیده باستان شناسان قبل از مهاجرت اقوام آریایی به سرزمین ایران ( به جزء کاسیت ها ) در قسمتهایی از جنوب غرب ایران کنونی شامل قسمتی از شمال و شرق خوزستان ، جنوب غربی لرستان و مناطق جنوبی ایلام ، قوم سکاها زندگی می کرده اند که بعد از ورود آریاییها این قوم دچار زوال گردید. سک به معنی پاک و اه (از ریشه پیاه) نیز به معنی انسان یا مرد می باشد بنابراین سکاها به معنی مردمان پاک سرشت است . بعنوان مثال قسمت اعظمی از قوم سکاها پس از ورود آریایی ها به سرزمین های جنوب شرقی ایران و بویژه سیستان کوچ کردند از این رو در متون کهن سیستان را سکستان ( سگستان ) نام برده اند که پس از ورود اعراب به ایران نام آن به سجستان معرب و در گذر زمان سیستان گردید ، مراجعه کنید به کتاب ایران مهد تمدن نوشته برتراند اشریک آلمانی . ( ظاهرا طایفه سگوند آخرین بازماندگان این قوم اصیل ایرانی می باشند . نویسنده )
5 ) یکی از فرزندان بیران نیز یاراحمد بوده است بنابراین طایفه یاراحمدی دو دسته اند، یکی از نسل باجول که تعداد بیشتری را شامل می شود و دیگری از نسل بیران که زیر مجوعه بیرانوند محسوب می شود. اکثر یاراحمدی های ساکن مناظق سیلاخور و اطراف بروجرد به جزء ساکنان مناطق آبسرده از نسل باجول هستند.
6) ایل بیرانوند از دوره فتحعلی شاه ]1210 خورشیدی [ شورش خود را شروع کرد و لرستان را با تاخت و تازهای خود حدود یک قرن دچار آشفتگی کردند این اغتشاشات حتی به ضرر استعمار انگلیس نیز بود تا اینکه زد و خوردهایی که از سال 1300 .ش شروع شد در سال 1312 .ش توسط حکومت مرکزی فرو نشانده شد.(کتاب :کریم خان زند ، نوشته جان . ر. پری ،ترجمه علی محمد ساکی 1365 ص ۳۴۷)
7) هنوز هم بسیاری در شهر زاغه از نظر شناسنامه ای دالوند هستند در حالی که از نظر شجرنامه ای متعلق به طوایف دیگرند.
8) خانی دالوند : خان کایلان ساکن میراحمدی از ۱۲۰۵تا ۱۲۴۸
9) برای مثال ظلم جد پدری نگارنده ، عین علی خان و پاپی حسن برادرش در دهه ۱۳۳۰ ، بزرگان نقل کردند که در هنگام برداشت محصول بعد از کوبیدن خرمن و جدا کردن دانه های گندم ابتدا سهم خان مشخص و تحویل می شد و بعد اجازه انتقال مابقی محصول و کاه داده می شد سال ۱۳۳۴ ظاهرا یکی از اهالی روستای (...) تا چند روز بعد از آماده سازی محصول از خان ( عین علی خان ) کسب اجازه نکرده که همین امر سبب خشم خان شد و طبق گواهی بزرگان محصول آن شخص تا نشستن اولین برف بر روی آن روی زمین ماند که بعد از این اتفاق با وساطت بزرگان و با افزایش سهم خان بالاخره خان دالوند راضی گردید.
***تصاویر درج شده مربوط به روستای پشته علیا ( بالایی ) بخش سیلاخور می باشند.
ممنون از مطالب عالی و مفیدتون
باسلام.درود بر تمام برادران عزیزم .اینجانب از تیره خلیلان سلام و درود میفرستم بر مردانی که در همبستگی و وحدت و ابادانی تلاش کردن .امید است این وحدت و برادری حفظ وریشه اختلافات کنده شود.به امید سربلندی لرستان و تمام طوایف .مخصوصا طایفه باجولوند(دالوند)ارادتمند.صیدمحمد دالوند
زنده باد ایل بزرگ باجول و طایفه دالوند امیدوارم تمام مشکلات و نزاع های مردمان شجاع دالوند تمام شوند