انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

یاد روز جنگ

  

 

امروز یاد آور آغازین روز رسمی حمله ناجوانمردانه فرومایگان ددمنش بعثی به مردم مظلوم و بی دفاع مناطق مرزی کشورمان در سال 59 است.  

 

 جنگ همواره با آوارگی ، وحشت و ویرانی همراه بوده و هست تفاوتی ندارد که این جنگ داخلی باشد یا خارجی ،جنگ ، جنگ است . 

جنگ برای همه ناپسند و زشت است ، چه برای ما باشد و چه گریبان دشمنان ما را بگیرد در همه احوال جنگ کریه و ناپسند است و ارمغانی جزء کشتار و آوارگی نخواهد داشت.  

 

اواخر جنگ را بخاطر دارم همان زمانی که گاه و بیگاه پرنده های مرگ عراقی سایه وحشت را بر سر شهر و دیارم می گستراندند ، آن روزهایی که روستای سی خانواریمان به  هشتاد و چند خانوار رسیده بود ، روزهای اضطراب ، روزهای تعطیلی زندگی ، روزهای گریه مادران ، روزهای توقف زمان .  

 

آری ارمغان جنگ اینچنین است و فرقی نمی کند که آن مادر مادر من و تو باشد یا مادر سوری ، مغربی ، مصری ....

جنگ همیشه ویرانگر است. 

 

روزی از بهشت زهرا بروجرد جهت شرکت در مراسمی عبور می کردم اوایل این قبرستان در بخش شهدا سمت راست ورودی تعداد زیادی قبر هم شکل وجود دارد که تاریخ تولد اکثر آنها با من فقط چند سال فاصله داشت حتی با بعضی هم همسن بودم ولی بر روی سنگ آنها نام شهید نوشته شده بود .

نمی دانستم چرا و چگونه این بچه های مظلوم شهید شده اند وقتی از بزرگترها پرسیدم و داستان را جویا شدم جزء اشک و تاسف خاطره ای برایم نماند . 

حدود ساعت ۱۳ روز ۲۰ دی ۱۳۶۵، هواپیماهای جنگنده عراقی دو مدرسه را در بروجرد بمباران کردند. بمباران درست در هنگامی رخ داد که دانش‌آموزان نوبت بعدازظهر این دو مدرسه در سر صف‌هایشان ایستاده بودند. تعداد کشته‌شدگان این دو مدرسه، در مجموع ۶۰ تن بود. این دو مدرسه پسرانه، یکی دبستان شهید فیاض‌بخش و دیگری مدرسهٔ راهنمایی امام حسن مجتبی (ع) بودند که در مجاورت یکدیگر قرار ساخته شده بودند و در منطقه‌ٔ محروم ابراهیم‌آباد در شمال بروجرد قرار داشتند. 

این داستان برگ کوچکی از دفتر هزاران برگی جنایات انجام شده در هشت سال جنگ نابرابر است ، هزاران شهید ، هزاران خانه ویران ، هزاران آواره و هزاران مادر چشم انتظار ولی گویا آن روزها حقوق بشر آرمیده بود و یا شاید هم هنوز بشر را تعریف نکرده بودند.  

 

بیاد تمام شهدا و مردان و زنانی که با دست خالی سخت ترین شرایط تابستان خوزستان و زمستان کردستان را برای حفظ عزت و شرافت این خاک بر خود هموار کردند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد