تو را به دست گرفته به آسمان بدهد
گل محمدی اش را به باغبان بدهد
که برگهای تو را یک به یک جدا کردند
بغل گرفته به زهرا تو رانشان بدهد
برید صوت تو را نیزه ی حسود
کسی به روی حنجره ات آمده اذان بدهد
تو را بریده بریده صداکند ... ولدَی
اگر که هلهله ها یک کمی امان بدهد
بغل گرفته تو را و تن تو می ریزد
خودت بگو که چگونه تو را تکان بدهد
بلند شو پدرت را به خیمه برگردان
وگرنه پیش تن زخمی تو جان بدهد
بلند شو به لبش بوسه دوباره بده
وگرنه بعد تو بوسه به خیزران بدهد
شاعر:محسن حنیفی