وقتی اولین گروه پارسی ها در ساحل غربی گجرات هند پیاده شدند، رهبر گروه مستقیما نزد پادشاه وقت هند رفت و از او تقاضا کرد که به آنها اجازه اقامت در کشورش را دهد.
پادشاه در پاسخ کلمه ای بر زبان نیاورد اما یک لیوان پر از شیر به او داد. به این معنا که این کشور بیش از حد دارای جمعیت است و جایی برای دیگران ندارد. رهبر گروه مهاجر نیز با کلام جواب او را نداد.
پاسخش ساده بود. یک قاشق شکر به شیر اضافه کرد و آن را به پادشاه برگرداند. منظورش این بود که پارسی ها سرزمین شان را شیرین می کنند ولی آن را تصرف نمی کنند. یعنی حضورشان به زندگی این کشور حلاوت می بخشد . پادشاه از پاسخ آنها خشنود شد و به آنها اجازه اقامت داد.
برگرفته از کتاب همیشه یک برنده باشید.