ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
پس از شهادت تمامی یاران و انصار و بنی هاشم، ابی عبدالله(ع) به میدان رفت. مشاهده بی تابی اهل بیت(ع)، امام(ع) را آزرده خاطر ساخته بود، پس نظری به اطراف افکند؛ اما یار و یاوری برای خود ندید. سپس به بدن های پاره پاره یارانش که بر خاک تفتیده کربلا افتاده بودند، نگاهی کرد و خطاب به سپاهیان کوفه فریاد زد: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ و آیا خداپرستی در میان شما وجود دارد که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یارى دهنده اى هست که به خاطر خدا، ما را یارى دهد؟» جوابی از کوفیان به گوش نرسید. امام(ع) رو به اجساد مطهر شهدا کردند و فرمودند: «ای حبیب بن مظاهر، ای زهیر بن قین و ای مسلم بن عوسجه ای دلیران و ای جنگاوران روزگار زار، چرا شما را ندا میدهم؛ ولی کلامم را نمی شنوید و شما را فرا می خوانم؛ ولی مرا اجابت نمی کنید؟ شما خفته و من امید دارم که سر از خواب شیرین بردارید که اینان زنان آل رسولند که بعد از شما یاوری ندارند از خواب برخیزند ای کریمان و در برابر این عصیان و طغیان از آل رسول(ص) دفاع کنید.»
در این هنگام ناله و شیون زنان حرم بلند شد. روایت شده که در این هنگام امام سجّاد(ع) در حالی که به عصایی تکیه داده بودند با شنیدن صدای پدر بیرون آمد؛ اما توانی نداشت تا شمشیرش را حمل کند اُمّ کلثوم(س)، از پشت سر، ایشان را صدا زدند و گفتند: «اى پسر[برادر] عزیزم، باز گرد.» امام سجاد(ع) فرمود: «اى عمّه بگذار پیش روىِ فرزند پیامبر خدا(ص) بجنگم.»
امام حسین(ع) متوجه امام سجاد(ع) شدند پس خطاب به امکلثوم فرمودند: «[خواهرم] او را باز گردان تا زمین از فرزندان محمد(ص) خالی نماند.» ام کلثوم(س) نیز حضرت(ع) را به طرف بسترش در خیمه هدایت کردند.
سپس امام(ع) جهت وداع به خیمه آمدند. حضرت(ع) پس از فرا خواندن زنان به سکوت، با خواهران، فرزندان و کودکان خویش وداع کردند و لباسی تیره پوشیدند و عمامه زردی را بر سر گذاشتند که دو طرف آن از پشت سر و جلو سینه ایشان آویزان بود و لباس دیگری از برد که متعلق به پیامبر(ص) بود بر تن کردند و شمشیری هم به پشت خود بستند. سپس جامهای کهنه طلب کردند پس جامه ای برایش آوردند حضرت(ع) پیراهن را از چند جا پاره کردند و آن را زیر لباسهایشان پوشیدند. آن حضرت(ع) شلوار نو خود را هم پاره کردند تا کوفیان بعد از شهادتش آن را غارت نکنند. سپس کودک شیرخوار خود را خواستند تا با او وداع نمایند...
با سلام
ایا مایل به تبادل لینک و لوگو هستید ؟