همزمان با دلاوران تنگستانی و دشستانی که با دست تهی و امکانات اندک بزرگترین قدرت استعماری جهان را به چالش میکشند، امپراتوری آلمان در تلاش است تا مردم مسلمان هند را علیه استعمار بریتانیا به قیام وادارد. تلاشی که «عملیات افغانستان» نام میگیرد و ناکام میماند. با شکست عملیات، ویلهلم واسموس، روستازادۀ اهل شمال آلمان، با کنار گذاشتن خدمت دیپلماتیک در مقام کنسول آلمان در بوشهر با درنظر داشتن اهداف امپراتوری آلمان به جنبش دلیران تنگستان میپیوندد.
هندریک گروتروپ، نویسنده کتاب، براساس مدارک موجود در پروندهی اداری ویلهلم واسموس در وزارت خارجه آلمان و سایر اسناد رسمی قابلدسترس از جمله گزارشها، تلگرامها، نامهها و … در مورد فعالیت واسموس در آرشیو سیاسی وزارت خارجه و نیز مدارک و نوشتههای شخصی بهجایمانده از او در آرشیو شهر زالیتسگیتر، داستان پیوستن او به جنبش دلیران تنگستان و حضور او در ایران را بازمیگوید و در پی پاسخ دادن به این پرسش است که "این مرد، که بود، چه کرد و انگیزه و محرک او در سالهای جنگ و پس از آن چه بود؟"
به اعتبار نویسنده و با توجه به دستنوشتههای باقیمانده از واسموس او درصدد بوده است در کتابی مستقل دربارهی مقاومت ایلات جنوب ایران در برابر امپراتوری بریتانیا و نقش خود در این جنبش، کتابی با عنوان «مجاهد» بنگارد، اثری که با آنکه مدتهای مدید ذهن او را به خود مشغول داشته بود، هرگز تمام و منتشر نشد. آنچه او را از این امر مهم بازداشته؛ بیعلاقگی مردم مغموم از شکست آلمان در جنگ جهانی اول به ماجراهای سرزمین دور ایران از یکسو و از سوی دیگر عدم دسترسی او به یادداشتها و مهمترین مدارک مربوط به سالهای مبارزهاش در ایران بوده است.
او برای حفظ یادداشتها و مدارک از دست دشمنان آنها را در غاری در فاصلهی میان آشی و مخدون پنهان کرده بود و تنها در سال ۱۳۲۴ که بار دیگر اجازهی بازگشت به ایران را یافت، توانست آنها را در اختیار بگیرد اما درگیری در فعالیتهای مجتمع چغادک، مزرعۀ آزمایشی و نمونهی او و امید بدانکه فرصتی بسیار برای نگارش اثرش خواهد داشت او را از این کار بازداشت.
(اما به زعم نویسنده دلیل اصلی و نهایی ناتمام ماندن کتاب نه در عوامل بیرونی که در هراس درونی او از ناتوانی در ارائهی مناسب تجربیاتش بوده است. او در نهان میترسید که از تجربیات و کردههایش تصویری خشک و عریان و بیروح به دست دهد. مرگ ناگهانی واسموس در پنجاهویکسالگی کتاب او را برای همیشه ناتمام گذاشت.)
دلیران تنگستان
واسموس برای اولینبار در سال ۱۹۰۹ به ایران سفر میکند و باری دیگر در مأموریت اصلی خود در سال ۱۹۱۳ راهی ایران می شود. او که در عملیات افغانستان به نوعی مدیریت عالی عملیات افغانستان در همراهی با نیروهای ترک برای شوراندن مردم مسلمان هند علیه بریتانیا، دشمن آلمان، را برعهده داشت با شکست این عملیات، درصدد برمیآید از درون ایران در راستای خواسته دولت آلمان اقدام کند. تلاشها برای همراه کردن دولت و سیاستمداران ایرانی علیه دولت استعمارگر بریتانیا به نتیجهای نمیرسد.
با آنکه ایران در جنگ اعلام بیطرفی کرده است اما تحت نفوذ و حاکمیت گستردهی بریتانیا قرار دارد. بیان سفیر آلمان در مورد ایران، تصویری تلخ و نزدیک به واقعیت از وضعیت سیاست و عاملان قدرت در ایران آن روز به دست میدهد: "بزرگترین مانع و دلیل اصلی اینکه چرا نمیتوان ورود ایران به جنگ را قطعی و تضمینشده به حساب آورد، علاوه بر رشوههای انگلیسی و روسی و اثرگذاری طولانی این دو قدرت بر سیاست و اقتصاد ایران، که اعضای دولت و استانداران را به کلی مسخ و هیپنوتیزم کرده است، ناتوانی فوقالعاده و عدم رازداری حاکمان و ارگانهای حکومتی است."
حمله تحقیرآمیز به کاروان واسموس و کنسولگری بوشهر و دستگیری و اسارت کنسول آلمان ایده درگیر جنگ کردن ایران را در ذهن واسموس فعال میکند، ایدهای که درنهایت ناکام میماند. واسموس خسته از فراز و فرودهای خدمات دیپلماتیک و سیاسیکاریها با دریافت نامهای از خانهای تنگستانی، از خدمات دولتی کناره میگیرد و به راه خود میرود در کشوری که اگرچه در جنگ بیطرف است اما تحت حاکمیت دشمنان آلمان قرار دارد. واسموس امید دارد شعله آزادیخواهی را در دل ایرانیان شعلهور کند.
شیخ حسین چاهکوتاهی و زایرخضرخان تنگستانی در نامهای با اظهار نارضایتی از اتفاقات بوشهر اعلام میکنند حاضر به حمایت از واسموس هستند. این دو خان «واسموس را از روزهای قبل از جنگ میشناسند و از سرسختی او و تواناییها و پایداریاش در تلاش برای غلبه بر مشکلات آگاهاند. بازگشت او به جنوب ایران، فرار ماجراجویانهاش از دست مزدوران انگلیس و نحوۀ رفتار و اعمالش در شیراز از هماکنون او را به عنوان مبارزی شجاع و نستوه علیه انگلیس قدر قدرت پرآوازه کرده است.» واسموس نیز خانهای تنگستانی را با شوالیههای قرون وسطی مقایسه میکند.
انگیزه خانها در نفرت از انگلیسیها خاطره حمله به دلوار و چندین بندر کوچک تنگستان است که آنها، دشمنان دیرین، را علیه دشمن متجاوز بیگانه همدل و همراه میکند.
علتها و رویدادهای کوچک گاهی پیامدهای بزرگی به دنبال دارند و دشمنان قدیمی میتوانند به متحدان نزدیک و حتی به همرزمان قسمخوردۀ یکدیگر تبدیل شوند. و در اینجا، در سال ۱۹۱۳ دقیقاً چنین میشود. شیخ حسین چاهکوتاهی موضعش را عوض میکند و با زایرخضرخان متحد میشود. و این دو پس از آغاز جنگ بزرگ در اروپا فرصت را برای گرفتن انتقام شکست تحقیرآمیزشان فراهم میبینند. وصول نامههای این دو مبارز سرد و گرم چشیده و دلاور برای واسموس بارقۀ امیدی است که خود او دیگر امید به برآمدن آن را از دست داده بود.
براساس یادداشتهای واسموس چگونگی درگیریها و عاقبت نافرجام دلیران تنگستان را میخوانیم، جنبشی استقلالطلبانه و آزادیخواهانه در سرزمینی بیطرف که زیر یوغ کشور متجاوز قرار گرفته بود. جنبشی که پایانی جز شکست در انتظارش نیست.
واسموس در آلمان دلمرده از شکست، چندان دوام نمیآورد و دلش هوای ایران، سرزمین افسانهها را میکند. او با انگیزه ساختن مزرعهای در تنگستان به ایران بازمیگردد اما تلاشهای سختش اینبار به خاطر مشکلات مالی با همرزم سابقش ناکام میماند. "به هرحال من اکنون با پوست و خون و گوشتم وابسته و اسیر این زمین و خاکم. تا آنجا که توان دارم ادامه خواهم داد. بالاخره نفعش به کسی خواهد رسید."...