انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

برای زبان سترگ سرزمینم

کتاب درسی هر کشور و به خصوص زبان و ادبیات ، سند معتبر زبانی، فکری و فرهنگی آن کشور به حساب می­‌آید. کتاب درسی با روزنامه فرق دارد. درس­‌های آن برای همیشه در ذهن و زبان نسل­‌ها ماندگار می­‌شود. هیچ کشوری با زبان و ادبیات و مفاخر خود این رفتار را نمی­‌کند که ما می­‌کنیم ، کتاب‌های درسی وجاهت علمی ندارند، پشت صحنه این تغییرات و صحنه­‌گردان این تحولات (تغییرات کتاب‌های فارسی) همان دلواپسانی هستند که بی­‌آنکه خود بینش ادبی داشته باشند، صرفاً با نگاه­‌های خشک و تعصب­‌آمیز، کتاب درسی را به جریده و رسانه تبلیغاتی بدل کرده­‌اند.

مطالب فوق بخشی از سخنان استاد حسین ذوالفقاری ، استاد دانشگاه و مولف کتاب‌های درسی زبان و ادبیات فارسی می باشد. ایشان در پی انتشار فهرستی با عنوان «حذفیات کتاب‌های درسی ادبیات فارسی» که در فضای مجازی دست‌ به دست می‌شود و از حذف شعر و داستان‌هایی از ادبیات کلاسیک و معاصر و جایگزینی متن‌ها و نام‌هایی دیگر حکایت دارد، و البته سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی در واکنشی اعلام کرد در سه سال گذشته متنی از این کتاب‌ها حذف نشده است، به صورت مکتوب به پرسش‌های ایسنا پاسخ داده است.   



شما از چه سالی در تدوین کتاب‌های درسی بوده­‌اید؟ آیا از جریان تغییرات کتاب‌های درسی آگاهی دارید؟

اینجانب از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۴ به عنوان برنامه­‌ریز و مؤلف کتاب­‌های درسی بوده­‌ام و پاسخ‌گوی کتاب­‌های تألیفی خود هستم. از آن زمان تاکنون در برنامه­‌ریزی و تألیف و تغییر و تعویض و حذف متون نقشی نداشته­‌ام و علی­‌رغم آن‌که طی این سال­‌ها کتاب­‌های بنده تدریس می­‌شد، هیچ‌گاه بنابر روال معمول و سیره ناپسند، از بنده نظر نخواستند. در دوره جدید نیز به رغم آن‌که بنده هیچ نقشی در تألیف کتاب­‌های درسی نداشته­‌ام، باز نام مرا گاه در فهرست مؤلفان و گاه شورای برنامه­‌ریزی ­آورده­‌اند که بارها درخواست کرده‌ام نام مرا حذف کنند؛ چون نه ساختار کتاب­‌ها مورد تأیید من است، نه محتوا و نه نظام ارزشی معیوب حاکم بر کتاب­‌ها.

به اعتقاد من کتاب­‌ها وجاهت علمی ندارند؛ به چند دلیل؛ اول این‌که با اطلاعی که دارم متأسفانه هیچ‌یک از کارشناسان ثابت بخش ادبیات تحصیلات رشته زبان و ادبیات فارسی ندارند. دو این‌که از شورای برنامه­‌ریزی نیز هیچ‌گاه استفاده نشده و همواره زینت­‌المجالس بوده­‌اند؛ یکی از آن‌ها بنده. از دیگر اعضا هم می­‌توان پرسید چند بار به این جلسات دعوت شده­‌اند؟ صورت­‌جلسات و مصوبات این شورا کجاست؟ سوم این‌که افراط در آوردن مباحث ارزشی و انقلابی و دینی کتاب را از تعادل و تناسب انداخته است. هرچیز به جای و اندازه خویش نیکوست. اکنون در کتاب سال دوازدهم شش متن فقط شعر و داستان جنگ است (خاکریز، جاسوسی که الاغ بود، فصل شکوفایی، آن شب عزیز، شکوه چشمان تو، ارمیا) و چندین درس از ادبیات انقلاب اسلامی که می‌شود حدود نیمی از کتاب. خود انصاف دهید آیا این زیاده­‌روی نیست؟ آیا این کار نقض غرض نیست؟ چهارم این‌که عموماً در کتاب­‌ها با پررنگ کردن برخی مفاهیم عقیدتی، هویت ملی نادیده انگاشته می­‌شود. قولی است که جملگی برآنند. اصل لذت­‌آفرینی ادبیات جای خود را به پیام­‌های پی­‌در پی داده است. نتیجه این نوع کتاب­‌ها جز سرخوردگی و واپس زدن نیست. مگر ادبیات پایداری فقط باید با داستان و شعر نچسب شاعران دست دوم امروز باشد؟ مگر سرتاسر شاهنامه آموزش پایداری در برابر دشمنان نیست؟


به تازگی فهرستی از درس‌­های حذف‌شده کتاب­‌های درسی منتشر شده که نام چهره‌های شاخص ادب گذشته و حال و متن‌ها و درس­‌های معتبری در آن‌ها آمده که اکنون در کتاب­‌های درسی نیست. آیا این روند را تأیید می­‌کنید؟

 در نظام آموزشی جدید، کتاب­‌ها با شکلی جدید و حفظ بخشی از متون متوسط گذشته به تألیف‌­های جدید تبدیل شده و طبعاً در کتاب­‌های دوره جدید درس­‌های محذوف یادشده نیست. پس موضوع رخداد تازه‌ای نیست. البته این حق را باید به مؤلفان جدید داد که طبق برنامه خود عمل کنند. اما سؤال این‌جاست: آیا این برنامه نسبت به ۲۵ سال پیش، پیش­‌روتر است یا پس­رفت کرده و به فضای ۳۰ سال پیش برگشته ­است؟ از دهه ۷۰ با تغییر در نظام آموزشی، کتاب­‌های فارسی تغییر کرد و با توجه به حال و هوای سیاسی آن دوران، گام­‌های بسیار خوبی در باز کردن فضای ادبی برداشته شد و محصول آن درس­‌هایی شد که اکنون به بهانه تغییر نظام آموزشی، خواست معلمان، نظرسنجی، کاهش ساعات درسی و ... حذف شده است. پرسش این است: با حذف این متون، چه متنی بهتر و مقبول­‌تر از متون غنی زبان و ادب فارسی و از استوانه­‌های بی­‌بدیل آن جایگزین شده است؟ چرا با تغییر برنامه، متون جاندار از نویسندگان نامدار حذف شد و جای این درس­‌ها را متون دست دوم و تحمیلی گرفته است؟ حقیقت چیز دیگر است: پشت صحنه این تغییرات و صحنه­‌گردان این تحولات همان دلواپسانی هستند که بی­‌آن‌که خود بینش ادبی داشته باشند، صرفاً با نگاه­‌های خشک و تعصب­‌آمیز، کتاب درسی را به جریده و رسانه تبلیغاتی بدل کرده­‌اند و برخی کارمندان وظیفه­‌شناس نیز مجری این فرامین شده­‌ا­ند.

ما اکنون شاهد هستیم، چنان‌که بر زبان مدیران سازمان جاری شده،  به بهانه حفظ ارزش­‌ها، متون درجه چندم به کتاب­‌ها راه یافته است از شاعرانی که هنوز باید مشق شاعری کنند. چه کسی با ارزش­‌های واقعی مخالف است؟ همه وظیفه ملی خود می‌دانیم این ارزش­‌ها را حفاظت کنیم؛ اما آیا با دفاع بد؟ این‌که همان دوستی خاله خرسه است. با این دفاع­‌های بد که شهید حججی را بر حافظ و سعدی ترجیح دهیم، آیا کمکی به ارزش­‌ها کرده­‌ایم یا دانسته و نادانسته دست به تخریب آن­‌ها زده­‌ایم؟ حافظ و سعدی و مولانا جایگاه خود را دارند و شهیدان والامقام جایگاه خود. و اساساً مگر قرار است کتاب فارسی تمام نقش­‌ها را ایفا کند؟ کتاب دینی هم باشد، کتاب انقلابی هم باشد، کتاب اجتماعی هم باشد. اگر در راهنمای برنامه درسی همین کتاب­‌ها هم که نظری بیندازیم اهداف درس زبان و ادبیات فارسی معلوم است. ما به دنبال چه هستیم؟ این ره که تو می­‌روی به ترکستان است.

 

نقش کتاب درسی در هویت‌سازی چیست و کاهش ساعت‌های درسی و حذفیاتی از این قبیل چه تأثیر منفی‌ای بر هویت فردی و اجتماعی دانش‌آموزان دارد؟

کتاب درسی هر کشور و به خصوص زبان و ادبیات فارسی، سند معتبر زبانی، فکری و فرهنگی آن کشور به حساب می­‌آید. کتاب درسی با روزنامه فرق دارد. درس­‌های آن برای همیشه در ذهن و زبان نسل­‌ها ماندگار می­‌شود. درس درس آن درس زندگی است. طی ۴۰ سال گذشته ساعت درس ادبیات فارسی کم و کمتر شده تا اکنون که از شش ساعت ۵۰ سال پیش، به سه ساعت و ادبیات به دو واحد تقلیل یافته است. این کم شدن ساعت‌های تدریس بهانه برای حذف برخی درس‌ها شده است؛ چنان‌که تعداد درس­‌ها در ۲۵ سال پیش ۳۲ درس (پیش‌دانشگاهی) بوده و حالا به ۱۸ درس رسیده است. باز هم معلمان از کمی وقت می­‌نالند. این تصمیم نابخردانه (کاهش ساعت‌های درس زبان و ادبیات) و جایگزین کردن عنوان­‌های ناکارآمد به جای درس­‌های اصلی و پایه که مایه فکری دانش­‌آموزان است، نتیجه نداشتن بینش فرهنگی درست تصمیم­‌گیران آموزشی است. نگاه سطحی به زبان و ادبیات فارسی، عواقبی چون گسست از هویت و زبان و فرهنگ را به دنبال دارد که اکنون نتایج آن را می­‌بینیم.

هیچ کشوری با زبان و ادبیات و مفاخر خود این رفتار را نمی­‌کند که ما می­‌کنیم. نادانسته آب به آسیاب فرهنگ­‌های مهاجم و مهاجر می­‌ریزیم. با نفی ادبیات و ضعف زبانی فرزندان‌مان، آنان را از هویت فردی و اجتماعی و حتی دینی­‌شان جدا می­­‌کنیم. کج‌فکری، کج‌ر­وشی می­‌آورد و نعل وارونه زدن. همه این کج‌روی­‌ها پاسخ منفی داده و نتوانسته کارساز باشد. آیا وقت آن نرسیده به رفتارهای غلط و خبط و خطاهای پشت هم خود اندکی بیندیشیم؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد