انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

تلخی تولد

در این روزهای پر از دغدغه و استرس ، این ایام نفس گیر و نامبارک ، گاهی هفته ها به انتظار می نشینیم تا بهانه ای برای شادی و زدودن غم از دل فراهم شود ؛ بهانه ای هرچند کوچک و گاهی هم شاید بی مناسبت تا گرد فراموشی بپاشیم بر دردهایی که به آسانی فراموش نمی شوند ، بهانه ای مثل یک تولد

اما امسال روز تولدم شبیه سالهای قبل نبود و بهانه ای هم برای شادی نمی توانست باشد ، شهریور امسال بزرگترم ، سرورم و ستونم را دیگر در کنارم نداشتم دقیقا دو ماه و ده روز از آن روزیی که برای من آسمان به زمین افتاد ، می گذرد .

و این اولین سالیست که پدر در روز تولدم نیست اولین سال .... 

شاید از روزی که خود را شناختم و مستقل شدم هیچگاه مستقیم از پدر کمک نگرفتم اما همان بودنش و همان که می گفت من هستم ، رفاقتش ، معرفتش ، روحیه ام را بی نهایت می کرد و سرسختی و تسلیم ناپذیریم را چند برابر  ؛ وجود نفس گرمش نفسم را گرم می کرد و اجازه نمی داد در پستی و بلندیهای زندگی خم به ابرو بیاورم اما  ...  

چه تلخ است وارد ده ی جدیدی از زندگی شوی در حالی که پشتت خالیست و سفر کرده قسمتی از وجودت ، سفری که دیدارش به قیامت است.

چه تلخ است روز تولدی که تا ته شب منتظر صدایی باشی و خبری نشود ، چه تلخ است تولدی که نگاه پر از مهر و بی توقع پدری بدرقه ات نمی کند

چه تلخ است ....






------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت : تصویر محمدعلی  - سایت پدافند هوایی ، مرداد 99 ( بعد از پدر ... )























نظرات 1 + ارسال نظر
محمدطاها سه‌شنبه 26 اسفند 1399 ساعت 10:07

تولدتون مبارک استاد
ان شاءالله همیشه تندرست و شاد باشید هدیه:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد