رمز و راز پیشرفت خیرهکننده ژاپن با وجود فقر منابع زیرزمینی و کثرت بلایای طبیعی همواره پرسش برانگیز بوده است؛ پرسشی که پاسخهای بسیار متنوعی به دنبال داشته است. به سخن دیگر ژاپن چگونه توانست مفاهیم تمدن و توسعه غربی را غربالگری و عناصر مطلوب آن را اقتباس کند و در تلفیق و انطباق با سنن و فرهنگ خود به کار گیرد و به یک قدرت بزرگ اقتصادی در جهان تبدیل شود.
این نوشتار برای روشن ساختن بخشی از پاسخ به این پرسش، به اختصار به اندیشهها و آراء فوکوزاوا یوکیچی (۱۹۰۱-۱۸۳۵)، متفکر بزرگ اقتصادی و پدر روشنگری در ژاپن پرداخته است، چرا که اندیشه و آراء فوکوزاوا را میتوان نماد بارز تلاش متفکرین ژاپنی برای اقتباس عناصر مطلوب تمدن غربی و انطباق آنها با فرهنگ ژاپن به منظور گام نهادن در مسیر توسعه اقتصادی به شمار آورد.
فوکوزاوا بدون تردید یکی از تاثیرگذارترین متفکرین ژاپنی در این مسیر بود، همان که امروز، چهرهاش بر روی اسکناس ۱۰ هزار ینی ژاپنی (با ارزشترین اسکناس ژاپنی) نقش بسته است.
* زندگی و شکلگیری تفکرات فوکوزاوا
یوکیچی فوکوزاوا در سال ۱۸۳۵ در اوساکا متولد شد. او پسر دوم یک مقام خزانه داری در ناکاتسو، استان واقع در شمال کیوشو جنوبیترین جزیره از چهار جزیره اصلی ژاپن بود. پدر وی هنگامی که یوکیچی کودک بود درگذشت و خانوادهاش گرفتار فقر شدند. فوکوزاوا ناگزیر شد برای امرار معاش، بیشتر دوره نوجوانی خود را به انجام کارهای مختلف بگذراند تا اینکه در ۱۴ سالگی توانست پولی را برای آغاز تحصیلات به دست آورد و در مدرسه، پیشرفت بسیار سریعی داشت و تقریباً در همه دروس سرآمد بود.
فوکوزاوا پس از مدرسه برای تحصیل در رشته تفنگ داری به ناگازاکی، محل استقرار تجار هلندی رفت. در آنجا به یادگیری زبان هلندی (ران گاکو) پرداخت و به ترجمه آثار ادبی اروپاییها روی آورد. تسلط وی به زبان هلندی دریچهای را برای آشنایی با مفاهیم تمدن غربی گشود و مطالعه و درک مفاهیم تمدن غربی را آغاز کرد و سپس برای ادامه تحصیل به شهر ادو (توکیوی کنونی) رفت. اندیشههای فوکوزاوا زمانی شکل میگرفت که ژاپن پس از یک دوره طولانی انزوا، در نظر داشت درهای کشور را به روی خارجیان بگشاید و ورود ناوگان ایالات متحده آمریکا در تابستان ۱۸۵۳، هنگامی که یوکیچی ۱۸ ساله بود، تأثیر به سزایی در جهت گیری زندگی او داشت.
ژاپن در سال ۱۸۵۹ سه بندر از جمله بندر یوکوهاما را به روی بازرگانان غربی گشود و در این زمان، فوکوزاوا که به زبان هلندی تبحر داشت در شهر بندری یوکوهاما شروع به یادگیری زبان انگلیسی کرد. تسلط او به زبان انگلیسی و اثبات تواناییهایش موجب شد از سوی شوگان های توکوگاوا برای پیوستن به اولین هیات اعزامی ژاپن به آمریکا انتخاب شود و به عنوان مترجم، نخستین فرستادگان دولت ژاپن به ایالات متحده آمریکا را در بهار ۱۸۶۰ همراهی کرد. دو سال بعد، وی به اروپا مسافرت و از کشورهای انگلستان، فرانسه، آلمان، هلند، پرتغال و روسیه دیدار کرد و پس از تقریباً یک سال هنگامی که ۳۰ ساله بود با برخورداری از تجاربی ارزشمند حاصل مشاهداتش از تمدن غرب به ژاپن بازگشت.
فوکوزاوا چهار سال بعد بار دیگر به خارج از ژاپن سفر کرد و بار دیگر در سال ۱۸۶۷ به ایالات متحده آمریکا رفت و از واشنگتن دی سی، فیلادلفیا و نیویورک دیدار کرد. اگرچه به عنوان فرستاده دولت ژاپن برای مذاکره اعزام شد اما هدف شخصیاش تهیه کتابهای درسی برای شروع آموزش در ژاپن بود. این مسافرتها، فرصت بسیار نادری بودند که نصیب فوکوزاوا شد و او اجازه یافت در سه مسافرت دیگر همراه با هیئتهای ژاپنی از کشورهای اروپایی و آمریکا دیدار کند. او در جریان این سفرها و اقامت کوتاه در اروپا و آمریکا تحت تأثیر جریان روشنگری در غرب قرار گرفت و دریافت که پیشرفت فنی، سبب اصلی پیشرفت کشورهای غربی است و به این اعتقاد رسید که تغییرات انقلابی در دانش و تفکر مردم برای حصول به نتایج مشابه در ژاپن ضروری است.
فوکوزاوا پس از بازگشت از آمریکا، مدرسه خصوصیاش را تاسیس کرد تا به آموزش اندیشهها و تجربیاتش بپردازد. مدرسه کی یو گیجوکو خاستگاه دانشگاه کیئو (۱) امروزی بود. مدتی بعد او اساتیدی را از خارج از ژاپن استخدام کرد و در این مدرسه به کار گرفت و اساتید خارجی، تجربه آموزشی کاملاً جدیدی را برای دانشجویان فراهم کردند.
فوکوزاوا همچنین در سال ۱۸۸۳ روزنامه جی جی شینپو (Jiji Shinpo) به معنای واقعی کلمه «تایمز» را منتشر کرد که زمینهای برای انتشار و ترویج اندیشهها و آراء فوکوزاوا بود که در این دوره نویسنده و دولتمردی پرکار شده بود و او از طریق مدرسه و روزنامه به معرفی ایدههای جدید پرداخت. این ایدهها او را بسیار جلوتر از زمان خود نشان میداد.
فوکوزاوا چندین جلد کتاب در مجموعهای به نام سی یو جی جو (چیزهای غربی) نیز منتشر کرد و در آنها ضرورت توسعه به شیوه کشورهای غربی به منظور تأمین استقلال ملی را معرفی کرد. پیشرفت در آموزش و پرورش، درک درست از آموزههای غربی، آداب و رسوم و نهادهای آنها، مفاهیم کلیدی برای توسعه اقتصادی ژاپن مشابه با کشورهای غربی تلقی شدند. فوکوزاوا از طریق تفسیر تاریخ اقتصادی ژاپن و غرب توانست ایدههای کلیدی اقتصادی که بسیار بر پیشرفت ژاپن موثر بودند را شناسایی و معرفی کند.
فوکوزاوا پس از مسافرتهایش به اروپا و آمریکا به این نتیجه رسید که استقلال ملی بدون استقلال فردی امکان پذیر نیست. اعتقاد فوکوزاوا به این مطلب با مشاهده شیوه خدمتگزاری نوکر مآبانه چینیها به انگلیسیها در سال ۱۸۶۲ تقویت شد. او به این نتیجه رسید که مردم بدون روحیه استقلال فردی و خوداتکایی، فاقد روحیه میهن پرستی خواهند بود.
فوکوزاوا علت چنین ضعف روحی را در وجود نظام اجتماعی – اقتصادی فئودالی و آموزههای کنفوسیوسی میداند که چنین نظامی را تایید میکند. او میگوید به نظر من تمدن کنفوسیونیسم در شرق از داشتن دو چیز که تمدن غرب بدان مجهز است یعنی علوم در مسائل مادی و احساس استقلال فردی در مسائل روحی محروم است. وی معتقد بود آموزههای کنفوسیوسی که نظم و ترتیب اجتماعی حاکم را ناشی از ترتیبات غیرقابل تغییر طبیعی آسمانی میداند، موجب روحیه وابستگی و فرمانبرداری مردم ژاپن شده است. به اعتقاد او مردم ژاپن دچار این توهم شده بودند که سلسله مراتب اجتماعی امری طبیعی نظیر برتری بهشت بر دنیای خاکی است و در نتیجه رفتاری مطیعانه و فرمانبردارانه در مقابل قدرت دارند، بر همین اساس فوکوزاوا تمدن ژاپن را تمدن تفوق قدرت تلقی میکند.
فوکوزاوا پس از مطالعه تئوری اقتصادی غرب به این نتیجه رسید که دو اصل جهانی اقتصاد وجود دارد که در هر زمان و در هر کشوری قابل اعمال است. اولین اصل میگوید رابطه اساسی و غیر قابل تقسیمی بین هزینه و انباشت ثروت وجود دارد. بر اساس این دیدگاه، «انباشت ثروت هنر هزینه کردن است و هزینه کردن وسیله انباشت ثروت است» و فوکوزاوا این رابطه را به کاشت بذر در بهار برای بهرهمندی از مزایای آن در پاییز تشبیه میکند.
به نظر میرسد بسیاری از باورهای اقتصادی فوکوزاوا به طور مستقیم از دوران روشنگری در غرب به او رسیده است. به اعتقاد فوکوزاوا هزینه میتواند بی فایده نیز باشد در صورتی که مانند رفتن به دنبال امیال نفسانی موقتی باشد، بنابراین دو روش شایسته و بیهوده برای هزینه کردن وجود دارد و این دو روش با اندازهگیری ثروتی که به دنبال میآید سنجیده میشوند. هیچیک از این دو به معنای کلیت موضوع یا غایت آنها نیستند، انباشت و هزینه هر دو به یک اندازه ارزشمند هستند.
بنابراین هدف اقتصاد، افزایش انباشت ثروت با روش شایسته هزینهکرد است به طوری که ثروت کشور را افزایش دهد. کشوری را که در افزایش انباشت ثروت و مخارج، متوازن و هماهنگ عمل کند میتوان یک کشور ثروتمند نامید. علاوه بر این، فوکوزاوا فرض را بر این گذاشته بود که اکثر افراد قادر به برقراری این توازن نیستند. برخی می توانند ثروت جمع کنند اما نمیتوانند آن را به درستی و با موفقیت هزینه کنند در حالی که برخی دیگر میتوانند ثروت را خرج کنند اما نمیتوانند آن را جمع-آوری و انباشت کنند.
بر همین اساس فوکوزاوا معتقد است فرد یا نهادی که ثروتی را در اختیار میگیرد برای بهره برداری از آن ثروت به شیوهای سودمند، باید دارای دانش کافی و متناسب با آن مقدار ثروت باشد. کسانی که این دانش را نداشته باشند مطمئناً ثروت خود را از دست خواهند داد، مانند فرد قمارباز که ثروت خود را بر باد میدهد.
یکی دیگر از ارکان آراء او تلاش برای ارتقاء جایگاه صنعتگران و بازرگانان در دیدگاه ژاپنیها بود. او اعتقاد داشت: تفکر رایج این است که زندگی بازرگان یا صنعتگران در بیشتر موارد راحت و آسوده و عاری از مالیات دهی است. هر چند دهقان مایه حیات و بنیاد نظام فئودالی است که زحمت میکشد و به منظور تغذیه کشور، مالیات زیادی را بدون آنکه چیزی در مقابل آن بگیرد متحمل میشود اما صنعتگران و بازرگانان نیز کم و بیش به طور غیر مستقیم مالیات میدهند.
* یادگیری و آموزش ایدههای کلیدی تمدن غرب
پس از آنکه فوکوزاوا تصویر واضحی از ژاپن به عنوان یک کشور توسعه نیافته ترسیم کرد، تلاشی به خرج داد تا روشهای مقبول تمدن غربی را به هموطنانش بیاموزد. وی دریافته بود که ژاپن برای حفظ استقلالش در دنیایی که به سرعت درحال مدرنیزه شدن است، به یک نظام آموزشی جدید مشابه با نظامهای اروپایی و آمریکایی نیاز دارد. او تاسیس مدرسهای را که خاستگاه و مقدمه تاسیس دانشگاه مهم و اثر گذاری با نام کییو بود، با همین اعتقاد انجام داد.
از دیدگاه فوکوزاوا ژاپن حداقل در مقایسه با کشورهای متمدن غربی در حالت نیمه متمدن گیر افتاده بود و میگفت افراد نادان و گناهکار در غرب مجاز به عمل بر اساس حماقت و گناهان خود نیستند، در حالی که در شرق، افراد دانشمند و با فضیلت مجاز به ابراز خود نیستند. فوکوزاوا ماهیت سکولار اقتصاد نوین را برای تفوق بر جنبه کنفوسیوسی اخلاقیات ژاپن معرفی کرده و مفاهیم کلیدی اقتصادی را به گونهای توضیح داد که ژاپنیها بتوانند به راحتی درک کنند.
* تمدن شبه غربی به عنوان یک وسیله و نه یک هدف
فوکوزاوا، تمدن غرب و الگوهای آن را به عنوان وسیلهای برای نیل به پیشرفت و نه هدف تلقی میکند. وی آن دسته از قواعد جهان شمول تمدن غربی را که بر تساوی انسانها، ملتها و استقلال روحی فردی تاکید داشتند میپذیرد ولی همزمان به مشکلات واقعی ناشی از تمدن غرب نیز آگاهی داشته و آنها را گوشزد میکرد. به طور مثال میگفت: کشورهای غربی دائماً با یکدیگر در حال جنگ و ستیز هستند. ابزار معمول مراوده و روابط آنها بر فریب و نیرنگ استوار است. روزی نمیرسد که از دزدی و قتل خبری نرسد. فرهنگ، سنت، رفتار و توزیع قدرت و ثروت در تمدن غرب مورد هجوم انواع بیماریها قرار گرفته است بنابراین تمدن غرب نه کامل است نه مطلق.
به اعتقاد فوکوزوا هر چند غرب الگوی نوسازی است اما هدف نهایی نیست. او مینویسد: اگر چه اکنون غرب دارای یک تمدن مدرن است، اما تمدن آنها هنوز درگیر حماقتهای انسان مانند جنگ است.
* نیاز به دانش، ضرورت انکارناپذیر
فوکوزاوا جهت توضیح بیشتر ضرورت توسعه دانش و نه صرفاً فضیلت و مفهوم هزینه فرصت را معرفی میکند و همزمان با پیشبرد استدلال خود در رابطه با دانش، این مفهوم را توضیح میدهد و میگوید: «منظور این نیست که فضیلت یک امر غیرضروری باشد، بلکه منظور این است که پس از ارزیابی هر دو، فضیلت و دانش، معلوم میشود که در این مقطع نیاز به دانش بسیار ضروریتر است. هنگام جستجو برای دو کالا، اینگونه نیست که لزوماً یکی بر دیگری ترجیح داده شود، بلکه تعیین ضرورت یک کالا نسبت به کالای دیگر مورد توجه است.»
از دیدگاه او اولین و مهمترین نکته در متقاعد کردن ژاپنیها برای درک شیوه مدرن تفکر، تأکید بر نقاط قوت دانش در مقایسه با فضیلت بود.
* حفظ استقلال ملی: فوکوکو کویههی
از ویژگیهای مهم تفکرات یوکیچی فوکوزاوا، رویکرد واقع گرایانه او برای شیوه حفظ استقلال ژاپن ضمن همگامی با کشورهای غربی در اوضاع و احوال آن دوران و انجام ماموریت به شیوهای میهن پرستانه بود.
از نظر فوکوزاوا هدف اصلی دستیابی به توسعه و پیشرفت صنعتی و اقتصادی قبل از هر چیزی حفظ استقلال ملی است. فوکوزاوا اولین ژاپنی نبود که نگران استقلال کشورش بود. در واقع، از لحظه ورود ناخدا پری آمریکایی به سواحل ژاپن پس از دوران انزوا، فراخوان اخراج بربرها نیز در سراسر این کشور جزیرهای به صدا درآمد. فوکوزاوا برای روشن ساختن این نگرانی، تاریخ دریانوردی غربیها را برای مخاطبانش توضیح داد و معتقد بود آمریکای شمالی از ابتدا متعلق به اروپاییها نبوده بلکه در واقع نقش «میزبان و میهمان» بین بومیان آمریکایی و اروپاییهای مهاجر با هم جابجا شده است.
به عقیده فوکوزاوا کسانی که اختلاف قدرت بین ژاپن و غرب را صرفاً به خاطر فرودستی نظامی ژاپن میدانستند در اشتباه بودند، زیرا این به سادگی نیست که ژاپن تنها از هزار کشتی جنگی انگلیس بترسد چرا که پشت سر هزار کشتی جنگی دهها هزار کشتی تجاری وجود دارد، علاوه بر این، ده هزار کشتی تجاری نیاز به یکصد هزار ناوبر دارد و در نتیجه به علوم دریایی نیاز دارند و پشت سر دانش نیروی دریایی، جامعهای قرار دارد با تعداد زیادی از استادان، بازرگانان و قوانینی که چنین تجارت موفقی را امکان پذیر میکند. فوکوزاوا در اینجا جمله معروف «فوکوکوو کویههی» را مطرح میکند، که اهمیت استقلال ملی و همبستگی ملت ثروتمند با ارتش قدرتمند را نشان میدهد.
* کشور ثروتمند- کشور قدرتمند یا کشور قدرتمند - کشور ثروتمند
رکن دیگر اندیشههای فوکوزاوا بهره گیری از تمدن غرب با هدف مقابله با آن است. فوکوزاوا با مشاهده بحرانهای داخلی و آشفتگیهای خارجی به این اعتقاد رسید که ژاپن باید متکی به قدرت صنعتی- نظامی جهت مقابله با کشورهای غربی باشد و رفتاری متقابل با آنها در پیش گیرد. بر اساس همین دیدگاه وی معتقد بود که ترتیب دو گزاره در شعار رایج ملی دولت میجی را باید از کشور ثروتمند- کشور قدرتمند به کشور قدرتمند- کشور ثروتمند تغییر داد، به این معنی که ابتدا باید به افزایش قدرت ارتش از طریق صنعتی کردن کشور مبادرت کرد و سپس به دنبال افزایش ثروت ملی بود.
فوکوزاوا در عین حال میافزود که سلطه صرفاً نظامی تنها یک روش استعماری است و باید به حوزهای فراتر از آن توجه داشت. او معتقد بود که در تجارت با غرب باید به خردورزی تکیه کرد و میگفت: «غربیهایی که به سواحل ژاپن میرسند مسافت زیادی را برای دیدن زیباییهای ژاپن طی نکردهاند، بلکه برای چای و ابریشم خام آمدهاند.»
فوکوزاوا بر اساس این ایده بین کشورهای صنعت گر و کشورهای تولید کننده (تولید کننده محصولات خام و اولیه) تفاوت قائل میشود و استدلال میکند ژاپن به عنوان یک کشور تولید کننده، منابع طبیعی خود را برای تجارت با کشورهای غربی استخراج میکند و آنها مجدداً این منابع را برای فروش باز تولید و بسته بندی میکنند. از آنجا که ارزش کالا کاملاً به میزان تخصص و نیروی انسانی که روی آن به کاررفته بستگی دارد، ثروت کشورها با منابع طبیعیشان تعیین نمیشود بلکه با توانایی در صنعتگری ارزیابی میشود.
بر پایه این منطق اگر ژاپن بخواهد مستقل و زنده بماند نمیتواند با تولید محصولات خام و اولیه این کار را انجام دهد. فوکوزاوا میافزاید که برای حرکت در مسیر تبدیل به یک کشور صنعتگر به هیچ عنوان نباید بر اساس سرمایه خارجی و سرمایه گذاری آنها اقدام کرد. وام گرفتن از کشورهای غربی پرداخت سود به ملتهای خارجی است. به عبارت دیگر، ثروتمندان را ثروتمندتر و فقیر را فقیرتر کردن است.
او تاکید دارد که استعمارگران در پی یافتن ملتی ضعیف، فاقد سرمایه اما سرشار از نیروی انسانی هستند، تا با وام داهی و مقروض ساختن از آنها سوء استفاده کنند. استعمارگران با این روش با حداقل سرمایه گذاری از نیروی کار سود میبردند و به اقتصاد بومی به جای مردان با سکه فرمان میدهند. فوکوزاوا نوشتهاش تحت عنوان «طرح کلی نظریه تمدن» را با هشدار نسبت به اینکه تمدن ژاپن بدون استقلال بی فایده است پایان میبرد.
* نتیجهگیری
فوکوزاوا یوکیچی را میتوان متفکری پیشرو دانست که عناصر کلیدی و مطلوب تمدن غربی را که توانست ژاپن را در مسیر برابری اقتصادی با کشورهای غربی قرار دهد، شناسایی، معرفی و ترویج کند. او در تحلیل تفکرات اقتصادی خود از ژاپن و غرب، توانست بسیاری از ژاپنیها را متقاعد کند که نظام طبقاتی قدیمی باعث رکود اقتصادی و علیرغم مخاطراتی که در ارتباط با غربیها برای استقلال کشور وجود دارد، میتوان از دانش غربی بهره گرفت و اعتقاد داشت اولین گام به سوی نوسازی اقتصادی همگام سازی هزینه با انباشت ثروت است و میتوان با حذف نظام طبقاتی کهنه ژاپن و حذف طبقات غیر مولد که ثروت ملی را خرج میکرد به توسعه صنعتی و اقتصادی رسید.
به اعتقاد فوکوزاوا از آنجایی که این تعادل هزینه و انباشت ثروت طی قرنها درک نشده بود، ژاپن باید با ترویج دانش غربی خود را به غرب برساند و مفاهیم اقتصادی غربی مانند «هزینه فرصت»، «نظریه ارزش کار» و… را معرفی کرد. از آنجا که بسیاری از ژاپنیها نسبت به تقلید از الگوهای غرب متنفر بودند، فوکوزاوا با تلاش بسیار استدلال کرد که عدم اقتباس از برخی مفاهیم تمدن غربی خسارتهای بیشتری را به دنبال دارد و در عمل منجر به تبدیل ژاپن به مهرهای برای غربیها خواهد شد. بر همین اساس او معتقد بود ژاپن باید چرخشی را جهت انتقال از یک ملت تولید کننده به یک کشور سازنده داشته باشد.
* پینوشت
۱- دانشگاه کیئو ) 慶應義塾大学Keiō Gijuku Daigaku ) یکی از معروفترین و بزرگترین دانشگاههای ژاپن است که پردیس مرکزی آن در منطقه میناتو توکیو قرار دارد. این دانشگاه در سال ۱۸۵۸ میلادی (۱۶۳ سال سابقه) تأسیس شده و به عنوان قدیمیترین مؤسسه آموزش عالی در ژاپن شناخته میشود و دارای ۱۰ دانشکده و ۱۴ مدرسه تحصیلات تکمیلی است.
از جمله فارغ التحصیلان برجسته این دانشگاه میتوان به سه نخست وزیر، دهها وزیر و رکورددار تعداد فارغ التحصیلان با عنوان مدیر عامل (CEO) ( 230شرکت ژاپنی) است. دانشگاه کیئو جزء ۱۰ دانشگاه برتر ژاپن و ۲۰۰ دانشگاه برگزیده جهان است. این دانشگاه در کنار دانشگاه توکیو، انستیتو تکنولوژی توکیو و دانشگاه واسدا چهار دانشگاه ممتاز واقع در توکیو هستند.
سلام استاد
مثل همیشه مطلبی که گذاشتین بسیار جالب و کاربردی هست
امیدوارم ما هم بتونیم از نکات مثبتش استفاده کنیم
روزگارتون خوش
شاد و تندرست باشید