تابستانِ سوزان است و تیرماه آتشینش. گویند که همه ی ماه های خداوند زیبا و بی نقص اند و پر از نکته و داستان ؛ اما تیرماهِ من چنگی به دل نمی زند و دلی به چنگ نمی آورد، خاطر و یادم مشوش و تار می شود از این ماه داغ و تلخ ، فرقی نمی کند که هشتم آن باشد یا بیست و چهار ، نیمه اول آن یا ....
خرده روایت های مغموم مرا بردار
در کوله پشتی در کنار "کافکا" بگذار
گریه به روی شعر این مردِ مزخرف کن
شب ها که تب داری به جای قرص مصرف کن
می بویمت از غنچه های روی روتختی
می خندمت هر چند با اکراه با سختی
می دزدمت از روی بند رخت همسایه
می پوشمت دگمه به دگمه، لایه در لایه
می بوسمت در آخرین عکس ، آخرین لبخند
می رویمت در پیچ و تاب آخرین پیوند
می گریمت در آخرین رگ، آخرین آوند
آخر، تمامِ لحظه ها را پوست خواهی کند*
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*پی نوشت :شعر بنیامین پورحسن!