پرده دوم :
جو کمی آروم شد هرکی با دوستان و آشنایان خود در گوشه ای نشست و صحبتها گل کرد ، بزرگترها از حوادث و اتفاقات سالهای دور و دوره جوانی سخن می گفتن ، از سادگی نسل گذشته ، از دعواهای طایفه ای و ....
احساس خاصی به آدم دست می داد ، ابهت عجیبی در چهره ی خسته این افراد خودنمایی می کرد ، زیر چشمی نگاهی به چهره آنان می کردم و نگاهی هم به چهره هم سن و سالهای خودم ، خبری از آن ابهت و مردانگی در این چهره های جدید نبود .
کم کم ماشین عروس هم اومد ، جوان ترها اکثرا برای بدرقه و پایکوبی از سالن رفتن ، سالن تقریبا یکدست شد کم سن و سال سالن فقط من بودم و کمی بالاتر استاد با چند نفر هم تیپ خودش (خلافکار) ، بقیه حاضرین افراد سرشناس و بزرگترهای طایفه بودن.
در همین اثنا درویشی از در وارد سالن شد ( در این مناطق سابقا دراویش دوره گرد در روستاها می چرخیدند و با خواندن روضه و مدح ائمه امرار معاش می کردند.)
چند روز پیش دیدم یکی از دوستان یه دوربین نیمه حرفه ای عکاسی خرید بود که هم امکانات خوبی داشت و هم کیفیت بالایی ، من هم که اتفاقا دنبال دوربین بودم از این مدل خوشم اومد پرسیدم چند گرفتی ؟ گفت سه ماه پیش هفتصد و پنجاه گرفتم ، من هم تصمیم گرفتم از همین مدل بخرم اول یه سری به سایت های اینترنتی زدم قیمت این مدل بین یک میلیون صد تا یک میلیون دویست و پنجاه هزار تومان در نوسان بود. گفتم گرون می دن پس حضورا به بازار کرج مراجعه کردم اونجا هم قیمتها بسیار متنوع و دل بخواه بود بجزء یه فروشگاه که قیمت منصفانه ای داشت ( البته نسبت به بقیه ) سایر قیمت ها پرت و حتی بعضی از اونا تخیلی بود .
گفتم با این وضع بهتره یه روز وقت بذارم و برم مرکزش ،خیابان جمهوری بخرم ، برنامه ریزی کردم و پنج شنبه راهی جمهوری شدم .
توی خیابان جمهوری از پاساژ حافظ ( تقاطع حافظ ) تا تقاطع ولی عصر (عج ) از حدودا هیجده فروشگاه قیمت گرفتم که به نتایج باور نکردنی زیادی رسیدم :
اول : بین کمترین قیمت و بیشترین قیمت بیشتر از 45 درصد ارزش دوربین تفاوت قیمت بود یعنی در یه فاصله کمتر از دویست متر یه فروشگاه قیمت رو یک میلیون و بیست و پنج هزار تومان اعلام کرد و یه فروشگاه دیگه یک میلیون و چهارصد و هفتاد هزار تومان ، حالا تصور کنید اگه می خواستم یه وسیله با قیمت پایه ده میلیون بخرم چقدر اختلاف قیمت وجود داشت ( حدود چهار و نیم میلیون )
شنیدیم سایپا از روزنامه قانون شکایت کرده که چرا گفته بالای چشمت ابروست و آمار تلفاتت زیاد است. ما داریم بررسی میکنیم اگر هر کسی که از سایپا ناراضی بود و احتمالا یکی از اعضای خانوادهاش را از دست داده بود یا دچار جراحات ناشی از تصادف بود، میخواست از سایپا شکایت کند الان باید یک شعبه مخصوص این کار در قوه قضاییه دایر کرده بودند. از طرفی من روزنامهنویس نیز حاضرم اگر با شکایت از روزنامهها محصولات سایپا امن میشود، خودم پیشقدم شوم و بروم از خودم و از روزنامه شکایت کنم. ولی تا «شعبه مخصوص رسیدگی به شکایات سایپا» در قوه قضاییه دایر شود، بیایید یک ستون دیگر بنویسیم و به پروندهمان اضافه کنیم! همین اواخر مدیرعامل سایپا گفته: «در حال حاضر پراید سنبل محصولات پرتیراژ ما بوده و جزو خودروهای ملی ما قرار گرفته است.»
ما هم معتقدیم پراید سمبل است. یعنی در تمام دنیا بگویند سمبل خودروهای جهان کو؟ همه سریع با دست سمبل ، یعنی پرایدشان را نشان میدهند.
دیالوگ 1 - احساس خاصی دارم که سوار سمبل خودروها شدهام. یک حس سمبلی و سمبلیک. (یک سمبلسوار.)
دیالوگ 2 - -به به. سمبل سمبلها. (اتومبیل وارداتی خطاب به پراید.)
دیالوگ 3- سمبلت چطوره؟ (مصرفکننده پراید به صورت سمبلیک حال مسئولان سایپا را میپرسد.)