امروزه بسیاری از کاربران اینترنت برای خرید سریع تر ارزهای دیجیتال به خرید کارت های گرافیک پیشرفته و سریع به خصوص تولیدات شرکت ای ام دی روی آورده اند و سطح تقاضا در این زمینه تا بدان حد افزایش یافته که دانشمندان برای تامین نیازهای سخت افزاری خود برای تحقیق در مورد نشانه های وجود حیات در کرات بیگانه دچار مشکل شده اند.
بررسی ها نشان می دهد تعداد افرادی که برای تهیه ارزهای دیجیتالی مانند بیت کوین و مونرو، کارت های گرافیکی گران قیمت می خرند روز به روز بیشتر و بیشتر می شوند و با توجه به محدودیت هایی که در زمینه تولید و عرضه این محصولات سخت افزاری خاص وجود دارد، قیمت آنها در بازار افزایش یافته و حتی کمبودهایی نیز در این زمینه مشاهده می شود.
حال ستاره شناسان و محققان فضایی هشدار می دهند که تداوم این وضعیت بررسی وضعیت حیات در کرات دیگر را دشوار کرده، زیرا انجام تحقیقات در این زمینه مستلزم استفاده از ابررایانه های قدرتمند با توان پردازش بالاست و دانشمندان در زمینه تهیه و استفاده از پردازنده های گرافیکی که محاسبات ریاضی پیچیده مورد نظرشان را انجام دهد با مشکل مواجه شده اند.
نخستین گوهری که از گنجینه غیب آشکار شد عقل بود:
گوهری شریف و والا و دانا و شناسا،شناسای خیر از شر و زیبایی از زشتی و درست از نادرست و آن گوهر نخست نگاهی کرد به آفریدگار خویش و او را دید که "جمیل و پر جلال و خیال انگیز و خوش آهنگ و موزون و متناسب" است، چندانکه در وصف نمی گنجد از این نگاه فرزندی زاده شد که نامش را "حُسن" نهادند و او همان عقل دوم است که مولانا گفت:
عقل اول راند بر عقل دوم
ماهی از سر کَنده گردد، نی ز دُم
و آنگاه عقل نگاهی دیگر کرد
باز به پروردگار خویش
و دید که چه اندازه "دلپذیر و دلپسند و دلدار و دلبر"است
و تمام وجودش یک آه و یک آرزو شد
که با او درآمیزد:
این یکی چون تشنه و آن دیگر چو آب
این یکی مخمور و آن دیگر شراب
مولانا
ادامه مطلب ...
یکی از متل هایی که در شب چله و در ضیافت کرسی بزرگترها برای کوچکترها نقل می کنند داستان دو پسر سرما ( چله بزرگ و چله کوچک ) و مادرشان در زمستان است.
امیل و ممیل دو برادر زمستانی هستند و دو نفس دزد و آشکار دارند. "امیل" برادر بزرگتر و دارای نفس "دزد" روز چهل و پنجم زمستان در اثر سرمای زیاد هویدا می گردد و "ممیل" برادر کوچکتر دارای نفس "آشکار" روز پنجاه و پنج زمستان که هوا کمی بهتر می شود خود را نشان می دهد .چهل روز که از زمستان می گذرد "امیل" (چله بزرگ) به کوه می رود و زیر سنگ سیاه و بزرگی می نشیند. در این موقع سنگ سیاه بر روی او می افتد و "امیل" قادر به بلند کردن سنگ و بیرون کشیدن خودش نیست. پس همانطور زیر سنگ می ماند.پس از سپری شدن پنجاه روز از زمستان "ممیل" (چله کوچک) بفکر برادرش می افتد و پیش خود می گوید نکند در کوه برای برادرم "امیل" اتفاقی افتاده باشد؟ از این رو برای پیدا کردن برادر خود به کوه می رود.در این زمان (روز چهارم تا شانزدهم بهمن ) طبق باور مردم هوا خیلی سرد می شود که آن را "ششله شش" (shashela_ shash )می گویند. یعنی تلاقی بین شش روز بعد از رفتن "ممیل" به دنبال برادرش که این دوازده روز هوا بسیار سرد می شود.