از چهار جشن زیبای ایران باستان در روز های اول ، هشتم ، پانزدهم و بیست و سوم دی ماه ، امروزه تنها جشن اول دیماه (شب یلدا) به عنوان نخستین روز چله یا نخستین شب زمستان ( پایان برج قوس، آغاز جدی ) و درازترین شب سال باقی مانده است که این تنها بازمانده جشن دی باستانی نیز بدلیل عدم آشنائی با آداب و سنن و چرائی اش در گذر دستخوش تغییر تدریجی و نهایتا استحاله است و عجیب تر آنکه برخی از آداب و رسوم آن در خارج از مرزهای کشور با وارد شدن در فرهنگ دیگر ملل به اعتراف محققان و مورخان همچنان در حال حفظ ، ترویج و تقویت است بعنوان مثال مراسم قاشق زنی شب چله ، در غرب با عنوان مراسم Trick treat یا شب هالووین و سنت پخت بوقلمون شب یلدای لرستان ( در مراسم بوقلمون پزی روزشکرگزاری THANKS GIVING DAY) و یا همزادی و تقارن زمانی برگزاری جشن یلدا (به معنی تولد) با زمان کریسمس و بهانه تولد حضرت عیسی و یا جشن ایلانوت یهودی ها و ....
به هر ترتیب نکته زیبا و بیادماندنی بلندترین شب سال در این است که همه ایرانیان اعم از فارس، ترک، کرد، لر، بلوچ و عرب ( و همچنین غربی ها روزهای همزاد آن در کریسمس و شکرگزاری) شب یلدا را شب جشن، شادی، دور همنشینی ، دوستی و صداقت میدانند.
یلدا (جشن زایش مهر) از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است . واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویکتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شکست ناپذیر ) می دانند .
ادامه مطلب ...
استاد ایرج رحمانپور، روز شنبه در نشست تخصصی سومین روز از جشنواره ی موسیقی نواحی آینه دار، درباره ی ریشه های واژگانی و خاستگاهی نغمه های آوازی «هوره» و «مور» (مویه) در موسیقی منطقه ی لرستان و حوزه ی زاگرس سخنرانی کرد.
این موسیقی دان با توضیح درباره ی مفهوم ها و اصطلاح هایی که به نادرستی تعریف شده است، گفت: در منطقه ی لرستان به بازی کردن می گوییم «باختن». ساختِ این «باختن» درست مانند «فرهیخته» است؛ «فرهیخته» از پرهیزیدن (فرهیزیدن) ساخته شده که اول «پرهیخته» بوده و بعد، شده است «فرهیخته»، یعنی بسیار پرهیزگار.
وی ادامه داد: متأسفانه شرایط امروز به گونه یی شده است که گویی هرچه با پدیده ها و مفهوم های فرهنگی، زبانی و تاریخی، پیچیده تر برخورد کنیم، علمی تر خواهد بود؛ در حالیکه این طور نیست و باید این مسائل را به سادگی، همچنانکه هستند، تعریف و تفسیر کرد.
رحمان پور گفت: در لرستان، فعلی داریم به نام «چِر»؛ ما نمی گوییم «بخوان» یا «آواز بخوان»، به جایش می گوییم «بِچِر». این «چِر» همان سرود است که «چِر» تبدیل به «سر» شده و از آن، «سرود» و «سرودن» گرفته شده است.
خواننده ی نامدار قوم لُر با مثال دیگری این بحث را پی گرفت و گفت: «دنگ» را ما لُرها به معنای «آواز خواندن» به کار می بریم و «دنگر» را به معنای خواننده؛ و اگر دقت کنیم در می یابیم که این، درست همان «سانگ» (خواندن) و «سانگر» (خواننده) زبان انگلیسی است. این «دنگ» یا «خواندن» را هم مانی و هم مزدک به کار برده اند و آن را نیرویی خدایی دانسته اند.
ادامه مطلب ...
"جِکه زرده" و«روئا دم چُک» از متل ها و داستانهای شیرین و دلچسب لکی هستند که هم کودکان را سر گرم و خندان می کند و هم روابط علت و معلولی را در ذهن آنها روشن می سازند.
اکثرا به یاد داریم که این داستان را پدر و مادرها در شبهای سرد زمستان ، در کنار بخاری های چوبی و نور زرد و کم سوی چراغهای فانوس برایمان با آب و تاب و شوق بازگو می کردند. آنچه به طور ناخود آگاه و غیر مستقیم در ذهنمان نقش می بست رابطه ای منطقی و علت و معلولی بود که بین پدیده ها و جهان اطرافمان وجود دارد.
به نظر می رسد که این« متل» ها (پاچاها) بن مایه ای از اسطوره های باستانی ایران و آیین زردشت داشته باشند. در ایران باستان اسطوره هایی وجود دارد که به مرور زمان در هاله ای از فراموشی سپرده شده و یا با تغییر نام و عملکرد قهرمان در قالب شخص و پدیده ای دیگر متولد شده اند. بیشتر این تحول و تغییرات در قالب «متل ها»( پاچاها) خودنمایی می کند.
برای اینکه مطلب روشن شود ابتدا برگردان پارسی داستان «جِکه زرده»و «روئا دم چُک» را بیان می کنیم و بعد به سراغ اسطوره ی باستانی خواهیم رفت در پایان نیز اصل داستان را درج خواهیم کرد.