خاک متبرک و گلاب و بهانه ای برای عاشقانه ای دیگر؛ این روایت خاکی ترین و خالصانه ترین آیین عاشورایی است که لرستانیها هر جای دنیا که باشند برای به جا آوردنش بی قرارند؛ گویا "گِل" روز عاشورا بهانه ادای عشقی است که در آب و گل مردمان این دیار سرشته شده است.
آیین های سنتی روز عاشورا روایت گر عاشقانه ای حزن انگیز از مردمان لرستان است، عاشقانه ای که سر تا پای اهالی این دیار را در خاک و "گِل" فرو برده تا هر عزاداری زمزمه کند: آب حیات من است خاک سر کوى تو.
روایت این عاشقانه از روزها قبل از عاشورا شروع شده است، از ایامی که همه چیز مهیای عرض ارادتی دیگر می شود. خیمه ها در شهر پا می گیرد؛ دیوارها و خیابانها سیاهپوش می شوند و نوحه های محلی تا روستاهای دورافتاده ضجه می زنند.
همه این مقدمه چینی ها برای آیینی است که روز عاشورا لرستان را به اوج می برد؛ شاید بتوان نامش را خاکی ترین آیین عاشورایی نهاد چرا که این سنت دیرینه از اوج اخلاص و ارادت مردم این دیار برخاسته است، ارادتی که تمامی ندارد و هر روز عمیق تر و خالصانه تر می شود.
آئین گل مالی در لرستان
گِل مالی آئینی است که مردم لر در سوگواریهای مختلف از جمله در مرگ افراد خانواده و عزاداریها انجام میدهند. گلمالی در گویش لری با عنوان خَرَّه گیری تلفظ میشود. خَرّه به معنای گِل است. آئین گلمالی در روز عاشورا در ماه محرم در استانهای غربی ایران در منطقه زاگرس به ویژه استانهای لرستان، کرمانشاه و ایلام برگزار میشود. همچنین در بخشهایی از استانهای خوزستان، مرکزی و همدان نیز مراسم گلمالی در روز عاشورا دیده میشود.
تو را به دست گرفته به آسمان بدهد
گل محمدی اش را به باغبان بدهد
که برگهای تو را یک به یک جدا کردند
بغل گرفته به زهرا تو رانشان بدهد
برید صوت تو را نیزه ی حسود
کسی به روی حنجره ات آمده اذان بدهد
تو را بریده بریده صداکند ... ولدَی
اگر که هلهله ها یک کمی امان بدهد
بغل گرفته تو را و تن تو می ریزد
خودت بگو که چگونه تو را تکان بدهد
بلند شو پدرت را به خیمه برگردان
وگرنه پیش تن زخمی تو جان بدهد
بلند شو به لبش بوسه دوباره بده
وگرنه بعد تو بوسه به خیزران بدهد
شاعر:محسن حنیفی
بار الها به تو پناه می برم و دست به دامن حول و قوه تو می شوم . به آن داوری ای که در علم خود آن را به سوی من رانده ای , خشنودم ، به همان گونه ای که مرا به جریان انداخته ای در جریانم ، آنچه را تو از من منظور داشته ای قصد می کنم ، در آنچه تو را از من خشنود سازد , بخل نمی ورزم ، زیرا آن را تو خوشایندم ساخته ای .
تلاش خود را از آنچه مرا به آن فرا خو انده ای دریغ نمی ورزم ، به آن اهداف بلندی که به من شناسانده ای شتاب می گیرم ، در آن راهی که مرا روشن ساخته ای ره می پویم ، در آیینی که مرا بصیرت بخشیده ای روشنم ، آنچه را که به نگهداری آن مرا واداشته ای نگهبانم مرا از نگهداری خود ، به خو یش مسپار و از حوضه عنایت خود بیرون میفکن .