در یک غروب سرد و آلوده پشت چراغ قرمز در حال صحبت با تلفن همراه بودم؛ پسرکی مشغول شست و شوی شیشه ماشین شده بود من اصلا متوجه حضور او نبودم . بعد از پایان مکالمه در حالی که تا سبز شدن چراغ تنها 20 ثانیه باقی مانده بود دست به جیب شدم متاسفانه پول نقد همراه نداشتم از او خواستم صبر کند تا بعد از چراغ قرمز پارک کنم و از دستگاه پول بگیرم ولی پسرک با گشاده رویی و نفسی گرم گفت برو آقا کاری نکردم دمت گرم و سرت سلامت. و رفت ....
یاد این جملات زیبای شکسپیر افتادم که :
ادامه مطلب ...باورکن! بزرگ شدن به همین سادگیست
یک روز حسرت نداشته ها را می خوری
از مال و سال تا ریش و میش
و یک روز حسرت داشته ها را
از مال و سال تا ریش و میش
باور کن! بزرگ شدن به همین سادگیست.
در چشم بر هم زدنی ادامه مطلب ...
من نه نان نه غم و حتی سینما را هیچ وقت جدی نگرفته ام
من برای اتلاف وقت بازی می کنم، برای فرار از درک حقایق هولناکی که نمی دانم چیست ، گو اینکه همین نان و نام جدی ترین ضرورت از این سال به آن سال رفتن هایم شده است.
امروز ششم شهریور، زادروز «حسین پناهی» است. کارگردان، نویسنده و شاعرِ پاک و بیآلایش و بازیگری که نقش بازی نمیکرد و خودش بود.
حسین پناهی در روستای دژکوه کهکیلویه و بویر احمد به دنیا آمد. پس از مدرسه به سفارش پدرش سال 1351 به مدرسه حوزه علمیه آیت الله گلپایگانی در قم رفت و بعد اتمام دروس و ملبس شدن به لباس روحانیت به محل زندگی خود بازگشت. چند ماهی در کسوت روحانی بود، در این دوران زنی به او مراجعه کرد و در مورد نجس شدن روغن محلی اش که در آن فضله ی موشی افتاده بود سوال کرد، حسین می بایست حکم به نجاست روغن و دور ریختن آن می داد اما می دانست ادامه مطلب ...