انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

چرا نرفتین؟!

چند روز پیش با مدیران یکی از هلدینگهای بزرگ کشور جلسه کاری داشتیم ، تقریبا سه ساعتی در مورد مسائل مختلف حرف زدیم و بحث کردیم جلسه خوب و پر و پیمانی بود. آقای دکتر ... مدیر شرکت آخرش با تعجب پرسید با این توانایی و سابقه و دانش ، چرا نرفتین؟ جواب فوری من یک جمله بود : "من کشورم رو دوست دارم ."

خُب کمی به به و چه چه کردن اما این جواب بدون فکر یا از روی کلیشه و لقلقه زبان و خدای ناکرده برای تحسین دیگران نبود ؛ پشتش منطق و استدلال داشت.

شاید خیلی‌ها آرزو داشته باشن توی خیابون های ونکور ، توکیو ، دوبی یا حتی مسقط قدم بزنن و  راه برن. ولی من نه.   ادامه مطلب ...

نبرد آهودشت

حمله ارتش های متفقین به ایران در شهریور 1320 ،اغتشاش و ناامنی فراوانی در کشور به بار آورد. با شکست ارتش در برابر تجاوز متفقین، برای بسیاری این گمان به وجود آمد که کشور از هم پاشیده شده و رشته اختیار آن از دست دولت خارج گردیده است. به دنبال آن در گوشه و کنار کشور، حرکات و اقداماتی علیه این سرزمین انجام گرفت که باعث بر هم خوردن آرامش و نظم در کشور گردید. ازجمله این حرکات، خیزش برخی طوایف در منطقه میانِ آب اهواز و شوش است پس از تصرف خوزستان به دست متفقین، در میان عشایر این خبر پخش شده بود که ارتش ایران از میان رفته است. سرهنگ همایونی فرمانده وقت ارتش در خوزستان، عین شنیده خویش از عده ای از مهاجمانی که پس از حمله به ایستگاه هفت تپه دستگیر شده بودند را بیان کرده که از آنها پرسیدم چرا به شرارت دست زده اید و آنها در پاسخ گفتند: «به ما گفتند انگلیسها آمده اند و ارتش ایران ماکو. ارتش ایران ماکو یعنی ارتش ایران نیست شد» (همایونی،1984 :نوار شماره 2 :18 .) البته ارتش ایران بر اثر خیانت برخی سران ارتش و با توافق وزارت خارجه، برای مدتی ازهم پاشیده و تضعیف شده بود.   ادامه مطلب ...

بوسه و رمضان

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد

دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد

در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت

هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد

زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند

اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد

آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،

شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد

با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد

با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد  ادامه مطلب ...