تابستان چند سال پیش از فرودگاه مهرآباد تهران عازم شهر جیرفت در استان کرمان بودم ، مقصد سفر من خط لوله گاز بین المللی ایران – پاکستان – هند معروف به خط لوله صلح یا بقول شرکت های پیمانکار این طرح ، « خط هفت » گاز ایران که از عسلویه بوشهر شروع و پس از گذر از جنوب استان فارس و شمال استان هرمزگان از جنوب غربی استان کرمان وارد کرمان می شد و پس از گذشتن از منطقه زیارت علی ، منوجان ، کهنوج و اسلام آباد کرمان به منطقه ایرانشهر استان سیستان وارد می شد بود من چندین بار از ماشین آلات فعال در قسمتهای مختلف این خط لوله برای موارد مختلفی از جمله تعمیرات ، آموزش و گارانتی بازدید کرده بودم و تقریبا تمام نقاط این خط لوله را از مبدا یعنی عسلویه تا ایرانشهر سیستان که اکثرا هم بیابان بود دیده بودم . محرومیت هایی در این مناطق و بخصوص از زیارت علی کرمان تا ایرانشهر دیدم که باور نمی کنید ، سعی خواهم کرد در قسمت های آینده این سری داستان سفرهای من ، گوشه ای از آن را بازگو کنم .
در این سفر مقصد من شهر کهنوج برای عیب یابی ماشینی بنام سایت بوم یا بقول خودمان لوله گذار بود ( عکس این ماشین در زیر آورده شده است ) برای رسیدن به این شهر دو راه هوایی وجود دارد یکی سفر به بندرعباس و بازگشت زمینی تقریبا دو ساعته و دوم سفر به جیرفت و پیمودن مسیر یک و نیم ساعته زمینی ، با توجه به اینکه هواپیماهای خط بندر ایمن تر و پروازهای آن بیشتر بود دوست داشتم به بندرعباس بروم ولی چون پرواز بندر جا نداد مجبور به استفاده از پرواز جیرفت شدم .
ادامه مطلب ...
کار ما شبیه کار پلوه !!
کدام پلو ؟ مارکوپلو
دیروز هم یکی از همین سفرهای پلویی رو انجام می دادیم که مسیر ما از مشهد شروع و تا 60 کیلومتری صفر مرزی (شهر تایباد) یعنی منطقه سنگان شهر خواف ادامه داشت ، در این سفر هم مث بقیه سفرا به صحنه های نابی برخوردم . دو موضوع توی کویر دیدم که واقعا نشون دهنده قدرت خداوند بزرگند ، یکی طلای سرخ ایران و اون یکی سنگ منفعت خداوند ( سوره حدید - سنگ آهن ).
طلای سرخ : زعفران
این گلها رو که می بینید گل زعفرانه
زعفران معمولا از هفته اول آبان شروع به گل دادن می کنه ، و حدودا روزانه به مدت یه ماه گل می ده
کشاورزای عزیز هم هر روز سعی می کنن تا قبل از گرمای هوا اونا رو جمع کنن. زعفران به اون پرچم های توی گل گفته می شه ، کشاورزا باید این گلها رو پاک کنند یعنی پرچمها رو جدا کنن و بذارن تا خشک بشه و بعد حاصل دسترنجشون رو بدن به بازار .
همانطور که توی پست مربوط به رکوردهای ایران در کتاب گینس نوشته بودم ما بزرگترین تولید کننده زعفران دنیاییم که البته فکر کنم دیگه مث فوتبال باید کم کم منتظر سقوط از این رتبه باشیم چرا؟
دیروز وقتی از یزد به سمت تهران برمی گشتیم توی مسیر از شهر میبد عبور کردیم بلوار اصلی شهر از ابتدا تا انتها به فاصله هر بیست متر با تابلوی عکس یه شهید پر شده بود طول بلوار تقریبا 5 کیلومتری می شد حالا با یه ضرب ساده تعداد این تابلوها رو توی این شهر کوچیک حساب کن ، همینطور که از کنار این تابلوها رد می شدیم یاد یه خاطره قدیمی افتادم ، نه اشتباه نکنید
من شروع جنگ فقط ده روزه بودم ولی سالهای آخر اونو خوب بیاد دارم مخصوصا زمستان سال 65 که 60 نفر از هم سن و سالهای من در مدرسه ابتدایی فیاض بخش بروجرد زمانی که برای ورود به کلاسها در حیاط صف کشیده بودند با موشک های آلمانی صدام .... آره اگه بودن حتما الان چندتاشون دکتر ، مهندس می شد ، بگذاریم و بگذریم
زمان دانشجویی دوستی ارمنی بنام آقای مهندس نوریک قدیمی داشتم که ایشون اولین بنیانگذار مجتمع های گلخانه ای تولید محصول بدون استفاده از خاک ( هیدروپونیک )در ایران بودند که علاوه بر مجتمع های مختلف تولیدی در ایران در چند کشور دیگه هم از جمله امارات مجتمع گلخانه و کشت و صنعت داشت.