«با یک تیر دو نشان زدن » از قدیم وجود داشته و خیلی از برادران بزرگ میتوانستهاند چنین کنند؛ یعنی اصولا چنین کنند بزرگان! اما ما در دورهای به سر میبریم که تیر پرتاب نمیشود، پرتاب نمیشود ...اما وقتی پرتاب شد حداقل چهار – پنج نشان را هدف گرفته و به هم میدوزد. سخن گفتن برادر محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی هم از مقوله همین هدفگیریها است؛ این برادر پرتلاش اصولا وقتی بازار ارز و طلا متلاطم میشود، سخن نمیگوید و به شدت معتقد میشود که « کم گوی و گزیده گوی چون در»، گاهی هم از این پیشترتر میرود و اعتقاد پیدا میکند :« سکوت سرشار از ناگفتهها است» و هر چقدر هم مردم و مسوولان درخواست میکنند که حداقل نگاهی از سر مرحمت به بازار بیندازند، زیر بار نمیروند و همچنان سیاست « شتر گرانی دلار را دیدی، ندیدی » را به کار میبرد . ولی روز گذشته سنت حسنه بی تفاوتی نسبت به نابسامانی بازار ارز شکسته شد و کشتی بان را سیاستی تازه آمد: سنت حسنه با یک تیر چهار – پنج نشان را زدن!
این برادر پرتلاش دیروز گفت: تحقیق و تفحص از بانک مرکزی قیمت ارز را 500 تومان افزایش داد و چه کسی باید در این باره پاسخگو باشد؟
نشانهایی که این تیر ...ببخشید سخن هدف گرفته، به شرح زیر است:
1- اگر چه به همه گفتهایم قیمت ارز را جدی نگیرند و خدای ناکرده اعلام نکنند اما خود بانک مرکزی اعلام میکند چی به چی است و بالا رفتن قیمت را به همه اعلام میکند . عمده ارز که به شکرخدا دست دولت است و معلوم است که بالا رفتنش به نفع کیست. قاه قاه قاه!
دیروز با دوستان صحبت می کردیم که بحث به سمت انتخابات ریاست جمهوری سال آینده و اگر و مگرها کشیده شد ، یکی از دوستان می گفت اگه اقای ... بیاد همه چیزو درست می کنه و اون یکی می گفت نه فلانی اگه بیاد سیاست خارجی کشور نجات پیدا می کنه و اون یکی منتظر آقای ... بود که هم با سواده و هم مومن و...
این بحث و جدل منو یاد یه داستان قدیمی انداخت یاد دکتر حقیقی استاد عزیزم .
سال 79 یه استاد داشتم بنام دکتر حقیقی ریس ... غرب استان تهران که واقعا روشن فکر و با سواد بود حرفای بسیار پر مغز و سنگینی می زد ، اون روزا خیلی از حرفای استاد رو دانشجوها نمی گرفتن .
یادمه یه روز صحبت از سیاست و مملکت شد ، یکی از همکلاسی ها در مورد خاتمی ریس جمهور وقت سوال کرد و اینکه آیا توی دور دوم ریاست جمهوری خاتمی می تونه وضعیت کشور رو سر و سامان بده یا نه ؟ استاد در پاسخ سوال ، اون روز داستانی رو توضیح داد که شاید برای درک اون داستان باید به مقطع کنونی می رسیدم و این سالها طی می کشید تا درک درستی از اون داستان پیدا کنم.
داستان از این قرار بود که :
بعد از اظهارات گالیله در مورد حرکت زمین ، دادگاه کلیسا او را به خاطر توهین و کفر به اعدام محکوم کرد ولی بخاطر دانشمند بودن فرصت توبه ای هم برای او در نظر گرفته شد ، لذا برای گالیله روزی رو تعیین کرد و به او تا ساعت 5 اون روز فرصت داد که اگر در دادگاه (کلیسا) حاضر بشه ، حرفاشو پس بگیره و توبه کنه بخشیده می شد و در غیر این صورت اعدام می شد
یکی از شاگردان گالیله بنام آندره که به استاد و حرفاهای استاد ایمان داشت و استاد رو خوب می شناخت ، مطمئن بود که گالیله هرگز واقعیت چرخش زمین را انکار نخواهد کرد و در مقابل زور تسلیم نخواهد شد ، او گالیله رو قهرمان ذهن و زندگی خود می دونست .
کامران نجف زاده خبرنگار باذوق و مبتکر صدا و سیما پنجشنبه شب گذشته بر خلاف دوستان نان به نرخ روز خور ،طوفانی به پا کرد که در زیر بصورت خلاصه کار زیبا این خبرنگار درج شده است.
در بخش اول «صرفا جهت اطلاع» مجری گفت: «بعضی از این گزارش های خارجی خیلی با مزهاند. مدتهاست از ترس رئیس سکوت کردهام، اما واقعا این خبرنگارهای خارجی صداوسیما هر جور شده می خواهند ثابت کنند مشکلات اقتصادی اروپا خیلی جدیه!»
بعد از این حرف های مجری، بخش هایی از گزارشهای خبرنگارهای تلویزیون در کشورهای اروپایی پخش شد. یکی از آنها (خبرنگار پاریس) مثلا دلیل حراجهای فصلی در اروپا را بحران اقتصادی غرب میخواند! در حالی که به گفته مجری «همیشه این حراجها بوده و ربطی به اوضاع اقتصادی امروز ندارد.» یا خبرنگار دیگری که با نشان دادن یک بابانوئل و مرور قیافه او ارزو کرد، طوری شود از بابا نوئل استفاده تبلیغاتی نشود!
«صرفا جهت اطلاع» در بخش دیگری با اشاره به رسیدگی به پرونده مرحوم ستار بهشتی و پیگیریهای برخی نمایندگان گفت :«این کار باعث امیدواری دلسوزانی شد که از اینگونه خطاهای واقعا تاسف آور حالشان بد بود، اما چرا توی بعضی پروندههای دیگه اینجوری نمیشه؟ چرا کسانی که باید تند بجنبند و حق را به حقدار بدهند بعضی موقع ها اینقدر معطل میکنند که داد همه در میآد.»