انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

منشور کوروش - ۲

 

 

 در بخش قبلی ( منشور کورش ۱ ) به مکان و چگونگی کشف این منشور ارزشمند بطور کامل پرداخته شد در این قسمت نیز سعی خواهیم کرد که این منشور را از نظر محتوا و نوشتار مورد بررسی قرار دهیم .

هرچند ترجمه های مختلف و با سبک های متنوع از منشور کوروش نقل شده است ولی می توان ترجمه زیر را چکیده و خلاصه تمامی آنها دانست .

خلاصه کلیه سطرهای منشور متن ذیل است :  

منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه جهان من برده داری را برانداختم، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم . فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند، فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند . همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاه های خود برگرداندم، خانه های ویران آنان را آباد کردم


ترجمه کامل سطر به سطر این منشور نیز متن زیر می باشد که کلمات و عبارات ناخوانا یا کنده شده آن با نقطه چین مشخص شده اند.

1- ....


٢- ... همه جهان.


٣- ... مرد ناشایستی (بنام نبونید) به فرمانروایی کشورش رسیده بود.


٤- ... او آیین های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.


٥- معبدی به تقلید از نیایشگاه ازگیلا برای شهر اور و دیگر شهرهاساخت.


٦- او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود... هر روز کارهایی ناپسند می کرد، خشونت و بدکرداری.


٧- او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت، او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت می کرد، اندوه و غم را در شهرها پراکند . او از پرستش مردوک خدای بزرگ روی برگرداند.


٨- او مردم را به سختی معاش دچار کرد، هر روز به شیوه ای ساکنان شهر را آزار می داد، او با کارهای خشن خود مردم را نابود می کرد... همه مردم را.


9- از ناله و دادخواهی مردم، انلیل خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند (منظور آبادانی و فراوانی و آرامش).


١٠- مردم ا ز خدای بزرگ می خواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانه اشان رو به ویرانی می رفت، توجه کند . مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به بابل بازگردند.


11- ساکنان سرزمین سومرو اکد مانند مردگان شده بودند . مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.


١٢- مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جست وجو پرداخت، به جست وجوی شاهی خوب که او را یاری دهد . آنگاه او نام کورش پادشاه آنشان را برخواند، از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.


 ١٣- او تمام سرزمین گوتی و همه مردمان ماد را به فرمانبرداری کورش درآورد کورش با هر سیاه سر (منظور همه انسان ها) دادگرانه رفتار کرد.


١٤- کورش با راستی و عدالت آشور را اداره می کرد . مردوک خدای بزرگ با شادی از کردار نیک و اندیشه نیک این پشتیبان مردم خرسند بود.


١٥-  بنابر این او کورش را بر انگیخت تا راه با بل را در پیش گیرد، در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام بر می داشت.


١٦-  لشکر پرشمار او که همچون آب رودخانه شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می سپردند.


١٧- مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود . او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او نبونید شاه را به دست کورش سپرد.


١٨-  مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اکد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره های درخشان او را بوسیدند.


١٩-  مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.


٢٠-  منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه جهان.


٢١-  پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه آنشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه آنشان، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ، شاه آنشان.


٢٢- از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی اش را بل (خدا) و نبو گرامی می دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛

٢٣- همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند . در بارگ اه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم . مردوک دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد ، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.


٢٤- ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد . نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.


٢٥- وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم . نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شان آنان نبود.


٢٦- من برده داری را برانداختم، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم . فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند، فرمان داد م که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند، مردوک از کردار نیک من خشنود شد.


٢٧-  او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسر من و همچنین بر همه سپاهیان من ،


٢٨- برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوک همه شاهان براورنگ پادشاهی نشسته اند.


٢٩- همه پادشاهان سرزمین ها ی جهان، از دریای بالا تا دریای پایین (دریای مدیترانه تا ، خلیج فارس )، همه مردم سرزمین های دور دست، همه پادشاهان آموری همه چادرنشینان.


٣٠- مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا آشور و شوش. من شهرهای آگاده متورنو ،زمبان، اشنونا،دیر

31- سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آن سوی دجله که ویران ، شده بود را از نو ساختم.


٣٢- فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند . همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاه های خود برگرداندم، خانه های ویران آنان را آباد کردم.


٣٣- همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را آکه نبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک به شادی و خرمی،


٣٤- به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم، باشد که دل ها شاد گردد . بشود که خدایانی که آنان را به جایگاه های مقدس نخستین شان بازگرداندم،


٣٥- هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند . بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند، بشود که آنا ن به خدای من مردوک بگویند : کورش شاه، پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه.


٣٦- بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.


37- ....


٣٨-  ... .باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم...


٣٩-  ... .دیوار آجری خندق شهر را،


٤٠- که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند ،


٤١-  ... به سرانجام رسانیدم.


٤٢-  دروازه هایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سدر و روآشی از مفرغ... 

 

برای دسترسی به متن انگلیسی منشور روی استوانه کوروش کلیک کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد