مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
درباره من
زادگاه من شهریست که پیچک های سبز سخاوتش در ورای سرخ عاطفه ها در میان صفحات خاک گرفته تاریخ به وسعت آبی عشق می روید. آنجا که در لا به لای تنورسوز خانه های کاه گلی ، عطر آشنای نان گرده از بازن همسایه هنوز بر گونه هایم تلنگر می زند ، که های! از اصل نیفتی اگر زمانه تو را از اسب به زیر آورد ، آنجا که در سکوت صبور دره اش هرگز گلی پژمرده نمی شود و هیچ پونه ای در کنار جوی ترانه خوان جاریش بیهوده سر بر نمی آرد ، شهری که نهری زلال در بستر صمیمی گردو و تاک تا همیشه ی آسمان جاریست و هر درختش درختی است یادآور بزرگان قبیله ام و هر سنگنوشته اش کتابیست از تاریخ پر فراز و نشیب سرزمینم ؛ ایران
***************************
احمد دالوند ؛ کارشناس ارشد ماشین آلات از دانشگاه تهران ؛ زمینه کاری : نگهداری و تعمیر ماشین آلات معدنی و راهسازی ( Komatsu & Cummins ) ؛ ساخت و تولید قطعات خودرو - کارشناس ارشد مدیریت اجرایی ؛ سیستم های آموزشی و آموزش فنی
ادامه...