انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

زمین

خاک را رها کرده ام
در میان نبودن ها پرسه می زنم
حس طلوع را از یاد برده ام  
خورشید هم از ما بریده
شبِ تاریک و بی رمق
همنشین شب زدگان شده
لحظه ای نمی آساید...
اما تو ای الهه هستی!
ای میترای زندگی،زمین !  

 ای صندوقچه ی سرگذشت پدران و پسران !
باز آی !
به عشق و کرامت  
به نیکی 
به رویش و زایش
فرزندانت را شماتت مکن!
بنواز آهنگ زندگی را
ما سیه کردیم
برای ریشه ی خود تبر آوردیم
اما تو رسم وفا بجای آور
درگذر ، بخشنده باش و همچنان بگرد
بر مدار راستی و درستی

که تو را جز این نسِزد. 

نماد - اسفند 98

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد