انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

"بزرگی "

در یک غروب سرد و آلوده پشت چراغ قرمز در حال صحبت با تلفن همراه بودم؛ پسرکی مشغول شست و شوی شیشه ماشین شده بود من اصلا متوجه حضور او نبودم . بعد از پایان مکالمه در حالی که تا سبز شدن چراغ تنها 20 ثانیه باقی مانده بود دست به جیب شدم متاسفانه پول نقد همراه نداشتم از او خواستم صبر کند تا بعد از چراغ قرمز پارک کنم و از دستگاه پول بگیرم ولی پسرک با گشاده رویی و نفسی گرم گفت برو آقا کاری نکردم دمت گرم و سرت سلامت. و رفت ....

یاد این جملات زیبای شکسپیر افتادم که :  

 

بعضی بزرگ زاده می شوند،

برخی بزرگی را بدست می آورند، و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند....

.

واقعا که برخی بزرگ زاده اند و بزرگی را از از پدر و مادر و مال و جایگاهشان یدک می کشند و چه بسا بسیارشان از شئونات بزرگی و انسانیت خالی و تهی اند. بسیاری از آقازاده های؟ جامعه امروز ما از این قشرند

برخی بواسطه رسیدن به مقام و منصب و مال و جا بزرگ می شوند در حالی که .... فردوسی در مورد سلطان محمود چنین می گوید:  

چون اندر تبارش بزرگی نبود           نیارست نام بزرگان شنود

اما برخی بزرگ بودن در خون و رگ آنهاست و ارتباطی به جایگاه اجتماعی و اوضاع مالیشان ندارد. آدمهای چشم و دل سیری که برای مقام و منصب و نان در پوستین دیگران نمی افتند. شاید رخت تنشان کهنه و مندرس باشد اما دل بزرگ و طبع والایی دارند.... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد