انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
انجمن دالوند

انجمن دالوند

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز ................. دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

نکو باش !

حال که سال 99 با همه ی پستی و بلندیهایش! در حال اتمام است و سالی پر از حوادث نازیبا ، مصیبت بار و دور شدن از ارزشهای خداوندی را پشت سر نهادیم چه خجسته می شود سال آتی اگر در اخلاق و کردارمان بازنگری کنیم و به سمت جایگاه برتر خود قدم برداریم و بیاموزیم از همه نکو بودن را همانگونه که لقمان از همگان آموخت ولو فرومایگان بی ادب . داد‌پیشگی ، صلح جویی و مهربانی بر دل مشق کنیم و فارغ از همه ایسم ها و شعارهای زیبای تو خالی «انسان» باشیم .

شکسپیر در نمایشنامه هنری هشتم زیبا می سراید که:

خود را آخرین کس ، دوست بدار
و آن دلها را که از تو بیزارند
به دلجویی و دلداری
از خود شاد کن  ادامه مطلب ...

انتهای دل

به انتهای دلم رسیده ام
اینجا
غزلی در حال جان کندن است
شعر سپیدی ، سیاه پوشیده
شانه ای
دندانه هایش را
بر گلوی خود نهاده
چشمهایی
مرگ ستاره ها را می شمارد  

ادامه مطلب ...

بازگشت به تو

بازگشت

همه راه ها به تو ختم می شوند.

حتی آنها که برای از یاد بردنت 

طی کرده ام.

مرگ

روزی گفتیم

فقط مرگ می تواند

ما را از یکدیگر جدا کند

مرگ دیر کرد

و ما از یکدیگر جدا شدیم 

ادامه مطلب ...