-
یلدا ، جشن نور
یکشنبه 28 آذر 1400 00:27
با کوتاه شدن روزها و طولانی و تاریک تر شدن شب ها، به ما نهیب می زنند که به راستی زمستان در راه است. در کودکی از این روزهای سال می ترسیدم چراکه نه تنها زمان برای بازی در خارج از خانه کمتر می شد، بلکه مجموعه ای از تعطیلات که دیگران آن را جشن می گرفتند برای خانواده ایرانی من شور و شوقی نداشت، از جشن هانوکا تا کریسمس،...
-
رمز و راز پیشرفت ژاپن - فوکوزاوا یوکیچی
شنبه 13 آذر 1400 22:55
رمز و راز پیشرفت خیرهکننده ژاپن با وجود فقر منابع زیرزمینی و کثرت بلایای طبیعی همواره پرسش برانگیز بوده است؛ پرسشی که پاسخهای بسیار متنوعی به دنبال داشته است. به سخن دیگر ژاپن چگونه توانست مفاهیم تمدن و توسعه غربی را غربالگری و عناصر مطلوب آن را اقتباس کند و در تلفیق و انطباق با سنن و فرهنگ خود به کار گیرد و به یک...
-
زیر بارانی که نیست !
چهارشنبه 26 آبان 1400 20:25
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی رو به رویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟ باز میخندم که خیلی...! گرچه میدانی که نیست شعر میخوانم برایت واژه ها ، گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می...
-
"بزرگی "
شنبه 24 مهر 1400 21:31
در یک غروب سرد و آلوده پشت چراغ قرمز در حال صحبت با تلفن همراه بودم؛ پسرکی مشغول شست و شوی شیشه ماشین شده بود من اصلا متوجه حضور او نبودم . بعد از پایان مکالمه در حالی که تا سبز شدن چراغ تنها 20 ثانیه باقی مانده بود دست به جیب شدم متاسفانه پول نقد همراه نداشتم از او خواستم صبر کند تا بعد از چراغ قرمز پارک کنم و از...
-
شاید بزرگ شدن اتفاق خوبی نیست! ( زاد روز )
جمعه 19 شهریور 1400 15:36
باورکن! بزرگ شدن به همین سادگیست یک روز حسرت نداشته ها را می خوری از مال و سال تا ریش و میش و یک روز حسرت داشته ها را از مال و سال تا ریش و میش باور کن! بزرگ شدن به همین سادگیست. در چشم بر هم زدنی از رنگین کمان کودکانه ی آرزوها به چالش نام و نان و ناز و ... آدم بزرگا باور کن! بزرگ شدن به همین سادگیست. باور کن! تا زود...
-
ما از درون زنگ زدیم!
شنبه 6 شهریور 1400 01:57
من نه نان نه غم و حتی سینما را هیچ وقت جدی نگرفته ام من برای اتلاف وقت بازی می کنم، برای فرار از درک حقایق هولناکی که نمی دانم چیست ، گو اینکه همین نان و نام جدی ترین ضرورت از این سال به آن سال رفتن هایم شده است. امروز ششم شهریور، زادروز «حسین پناهی» است. کارگردان، نویسنده و شاعرِ پاک و بیآلایش و بازیگری که نقش بازی...
-
نوشتنِ اسمِ تو
یکشنبه 24 مرداد 1400 23:53
یادم نمیرود، فقط من برای نوشتن آمدهام، من فقط برای نوشتنِ اسمِ تو آمدهام . مهم نیست این کلمات در شبِ کدام مهتابِ مُرده به کوچهٔ کهنْسالِ فریدونِ مشیری رسیدهاند . سرِ شاعرانِ خواب مانده به سلامت، صبح خواهد شد . همه میفهمند؛ عشق اتفاقاً آخرین عبادتِ آدمی مقابل آدمیست! ( علی صالحی ) ابن ادهم، که خاندانش فزون باد،...
-
در این مصیبت گر ...
دوشنبه 4 مرداد 1400 01:30
در تلویزیون ایران، به کیمیا علیزاده گفته شد که آلت دست بیگانگان شده است. وارد این اتهام سنگین نمی شوم ( و با مصداق چه علیزاده و چه علیزاده نوعی کاری ندارم ) ولی عمیقا بر این باورم آنانی که با سوءمدیریت خویش، کشور را به حال و روز فلاکت باری انداخته اند که از نخبه علمی و تکنسین فنی تا سرمایه دار و ورزشکارش و نیز بخش...
-
سفر- درسها – من – هیاهو
چهارشنبه 9 تیر 1400 01:00
هرچند یکسال از سفرت می گذرد اما برای آنکه در هیاهوی بی انتهای این روزها گم نشوم همیشه درس هایم را با خود تکرار می کنم ، هزاران درسی که از تو آموخته ام. مسئولیم چهره ی مشکوکی داشت به نظرم معتاد و خسته می آمد بعد از اینکه مخزن گاز ماشینش را پر کرد رو به بابا کرد و گفت : " می شه بیست تومن هم به من دستی بدی دفعه بعد...
-
"خدای مَمَلی"
پنجشنبه 13 خرداد 1400 10:36
"حاج شیخ محمود رضا امانی" فرزند مرحوم شیخ علی اصغر ، در روستای مهاجران زندگی می کرد و معروف و مشهور به "حاج آخوند" بود. اما حاج آخوند چیز دیگری بود! روحانی، ملّا و با سواد، ادیب و نکتهدان و عارفی که از مدرسه و شهر گریخته بود. شیخی شاد که خانقاهی نداشت. دستهایش بسیار نیرومند بود و زندگیاش از...
-
وطن - لطفی
دوشنبه 3 خرداد 1400 22:17
هنگامی که از رویای خود می خواند که رویای من تنها یک جمله است، آن این است که برای من وطن بماند که در آن نه جنگی باشد و نه خرابی و نه مصیبتی و نه رنجی ؛ همه پُستها و مناصب را برای خود بردارید و تنها وطنم را برای من بگذارید ( خذوا المناصب والمکاسب. لکن خلّولی الوطن ) توان کنترل اشکهایش را از دست می دهد، بعد از این جملات...
-
دست خالی
سهشنبه 24 فروردین 1400 23:55
وعده دیدار که می رسد ، نفس به شماره می افتد ، دل تنگ می شوم ، صدای ضربان قلب خود را می شنوم و می دانم که تو بر قول و قرار استواری . از تمام کشمکش ها ، گرفتاریها ، دغدغه ها ، دروغگویی ها و زیادخواهی های آدم دو پا که بگذریم باز هم تویی که نازمان را می خری و تنهایمان نمی گذاری ، توی که روی بر نمی گردانی و رسوایمان نمی...
-
مهر آدمها
جمعه 13 فروردین 1400 15:16
مهر آدمها به دل افتادنی است ، دست ما نیست ، کافیست چیزی بگویند یا لبخندی بزنند که پیشترها، شاید خیلی وقت پیش، دلمان جستجویش می کرده ، یا در رویاها دیده ، یا اندازه و قد و قواره ی دلخواهمان از دوستَست، یا همانی ست که تا بن روح و جانمان نفوذ می کند که انگار آشناییِ دیرینی بوده که حالا رخ نموده... مهر که پنجرهی دل را...
-
نکو باش !
چهارشنبه 27 اسفند 1399 00:44
حال که سال 99 با همه ی پستی و بلندیهایش! در حال اتمام است و سالی پر از حوادث نازیبا ، مصیبت بار و دور شدن از ارزشهای خداوندی را پشت سر نهادیم چه خجسته می شود سال آتی اگر در اخلاق و کردارمان بازنگری کنیم و به سمت جایگاه برتر خود قدم برداریم و بیاموزیم از همه نکو بودن را همانگونه که لقمان از همگان آموخت ولو فرومایگان بی...
-
انتهای دل
شنبه 16 اسفند 1399 23:19
به انتهای دلم رسیده ام اینجا … غزلی در حال جان کندن است شعر سپیدی ، سیاه پوشیده شانه ای … دندانه هایش را بر گلوی خود نهاده چشمهایی … مرگ ستاره ها را می شمارد نقالی …. افول خورشید را در چاه شب از ماه پنهان می کند مترسکی …. در باد برای گنجشکها خوش رقصی می کند کتابفروشی …. افسانه ها را در آتش هجران کباب می کرد تو …. بر...
-
سلطان قلبها
یکشنبه 10 اسفند 1399 21:52
چند روز پیش صحبت از سلطان موز بود چقدر این واژه نامیمون با شوربختی مردم این سرزمین پیوند خورده است در دیار ما از سلطان قیر تا سلطان قبر موجود است هر چه بخواهید از سلطان شیر مرغ تا سلطان جان آدمیزاد.... به یاد دارم سال 87 در اولین تجربه تدریس دانشگاهی از بخت بد در دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب با بچه ها بسیار مشتاق و...
-
در مسیر عزرائیل
دوشنبه 27 بهمن 1399 23:54
تصور کنید که پس از یک روز کاری شلوغ و خسته کننده غرق در افکار خود در جاده ای نه چندان خلوت آهسته به سمت منزل می روید ناگهان از مسیر روبرو اتومبیلی با سرعتی سرسام آور به بلوک های سیمانی وسط جاده برخورد می کند و صدایی شبیه انفجار پرده ی افکار تو را پاره می کند. آورده اند که : حضرت موسی به عروسی دو جوان نیک سرشت قومش...
-
سید جواد هاشمی را بی خیال شوید... حیفِ ایران!
یکشنبه 5 بهمن 1399 21:29
سید جواد هاشمی، بازیگر سینمای ایران که با وصف "ارزشی" شناخته می شود، اخیراً در تبلیغ شرکتی که خانه های دوبی را می فروشد مشارکت کرده و ایرانی ها را دعوت کرده که در این شهر عربی، خانه بخرند و تاکید کرده که اگر این کار را بکنید، بچه هایتان هم دعایتان خواهند کرد. این تبلیغ، جنجال زیادی را به دنبال داشته است؛...
-
کوروش تو بخواب ما هم می خوابیم!
شنبه 4 بهمن 1399 22:43
شرایطی را فراهم کنیم که سطح دغدغه های مردمان این سرزمین از تخم مرغ و پوشک بچه و قیمت دلار و قرعهکشی خودور بالاتر بیاید و ذهن شان رها شود برای پرداختن به خلق آینده (کارآفرینان) یا سرمایه گذاری روی آینده (سرمایه گذاران). مردمی که از فردای خود اطمینانی ندارند نمی توانند به ده سال آینده فکر کنند . چرا امارات وزارت هوش...
-
زاد روز مسیحا !
سهشنبه 23 دی 1399 00:07
به نام خدایی که بودنش بهترین مژدۀ زندگیست. چند ماهی می شود که دستم کمتر به قلم می رود ، آنچنان که باید و شاید دل و دماغ نوشتن ندارم ، اما نوبت اولاد که می شود پدر باید از خود گذر کند و جامه ی دلخواه او به تن بیاراید ، یاد نیم روز بیست و چهارم دیماه 92 گرامی باد روزی که پسری چشم بر روی پدر گشود و رنگ و رخ زندگی را...
-
16 آذر99
یکشنبه 16 آذر 1399 23:52
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران، در حساب توییتری خود نوشت: «حواسم نبود امروز شانزده آذر است؛ و صبح رفتم دانشگاه. دیدم چندینِ برابر معمول، انتظامات ایستادهاند، تعدادی را هم راه ندادهاند. من آمدم داخل، و یکی از نگهبانان گفت: کجا میری؟ گفتم: «دنبال بدبختی». رئیس انتظامات، مرا شناخت و عذرخواهی کرد . پرسیدم: «چه خبره...
-
"گناهِ تَرک"
سهشنبه 20 آبان 1399 23:07
گناه آن کاری نیست که انجام می دهی بلکه بیشتر آن کاری است که ناکرده می گذاری و این است که در پایان روز، هنگام غروب، قلب تو را به درد می آورد . آن کلمۀ لطیف و مهربان که فراموش کردی بگویی و نامه ای که ننگاشتی و آن دسته گلی که می توانستی بفرستی اینهاست که شب هنگام چون شبح در پیش روی تو ظاهر می شود . آن سنگی که می توانستی...
-
که نیست !
یکشنبه 13 مهر 1399 22:33
به گمانم نگهم دل به کسی بست که نیست و دلم غرق تمنای کسی هست که نیست همه شهر به دلدادگی ام می خندند که فلانی شده از چشم کسی مست، که نیست " تو به من گفتی از این عشق حذر کن" آری و تو گفتی که ره عشق تو سخت ست، که نیست مدتی هست به دلسوزی خود مشغولم که دلم بند نفس های کسی هست که نیست فریدون مشیری
-
تلخی تولد
جمعه 21 شهریور 1399 10:01
در این روزهای پر از دغدغه و استرس ، این ایام نفس گیر و نامبارک ، گاهی هفته ها به انتظار می نشینیم تا بهانه ای برای شادی و زدودن غم از دل فراهم شود ؛ بهانه ای هرچند کوچک و گاهی هم شاید بی مناسبت تا گرد فراموشی بپاشیم بر دردهایی که به آسانی فراموش نمی شوند ، بهانه ای مثل یک تولد اما امسال روز تولدم شبیه سالهای قبل نبود...
-
.....
دوشنبه 23 تیر 1399 12:46
" اِ روزگار دلگوییم بِردِت " -------------------------------------------------------------------------------- پی نوشت : دلگویی = تکیه گاه ، دلخوشی ، سایبان ، پناهگاه ، لنگر ، پشت ، رمق ..... --------------------------------------------------------------------------------
-
دریا
شنبه 10 خرداد 1399 23:52
هرکسی چیزی دارد که اگر از آن جدا شود ، حیاتش به پایان خواهد آمد ! می گویی نه ؛ پس ماهی قرمزی که از آب بیرون افتاده را تماشا کن ! هر کس محیط و فضایی دارد که در آن غوطه ور است، اما جستجوی این دریا و وسعت آن به اراده و اختیار خود توست ! به چه راضی خواهی شد؟ شیشه ای رنگین؟ حوضی نیلی؟ استخری طلایی؟ یا اقیانوسی جهان نورد؟...
-
بازگشت به تو
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 23:15
بازگشت همه راه ها به تو ختم می شوند . حتی آنها که برای از یاد بردنت طی کرده ام . مرگ روزی گفتیم فقط مرگ می تواند ما را از یکدیگر جدا کند مرگ دیر کرد و ما از یکدیگر جدا شدیم دستان تو دو دستت را به من بسپار که با آن ها دلِ خود را نگه دارم نامه های عاشقانه باران باران مانند نامههای عاشقانه بی امان از آسمان فرو میریزد...
-
ویروس بی معرفت
جمعه 15 فروردین 1399 11:35
پرده اول : دیدار در دوردست! دخترک همسایه از درون خیابان با مادرش که در بالکن طبقه دوم ایستاده حال و احوال می کند مادر سرطانی است و دختر پرستار بخش عفونی ؛ مادری که هم مادر بوده و هم پدر و با چنگ و دندان در این زمانه وانفسا دخترک را پرستار کرده ... هر دو هفته یکبار این صحنه را می بینم مادری که حسرت در آغوش کشیدن دخترش...
-
زمین
سهشنبه 27 اسفند 1398 12:34
خاک را رها کرده ام در میان نبودن ها پرسه می زنم حس طلوع را از یاد برده ام خورشید هم از ما بریده شبِ تاریک و بی رمق همنشین شب زدگان شده لحظه ای نمی آساید... اما تو ای الهه هستی ! ای میترای زندگی ، زمین ! ای صندوقچه ی سرگذشت پدران و پسران ! باز آی ! به عشق و کرامت به نیکی به رویش و زایش فرزندانت را شماتت مکن ! بنواز...
-
مصالح جمعی ، قانون و کرونا
یکشنبه 11 اسفند 1398 20:28
امروز جامعه ما با ویروسی جهش یافته به نام «کرونا» درگیر است، که قدرت تکثیر غیرقابل تصور دارد و قادر است روح و روان آحاد ملت را نیز متاثر از خود سازد. دوره نهفتگی این ویروس در بدن مبتلا طولانی است؛ لذا تشخیص ناقل بودن فرد زمان میبرد، همین امر نیز عامل شیوع بیشتر بیماری است . حاکمیت برای مقابله با این پدیده خطرآفرین و...